درمان اضطراب ۱

کارکرد روان‌درمانی برای درمان اضطراب تنها بازگرداندن آرامش به بیماران نیست بلکه به آن‌ها توانایی می‌دهد تا هر زمان که در معرض نگرانی قرار می‌گیرند دوباره کنترل خود را به دست آورند. بیمار مهارت پایداری به دست می‌آورد که می‌تواند آن را در تاریک‌ترین شب‌ها، بلندترین ارتفاعات یا در مقابل جمع بسیاری از انسان‌ها به کار گیرد. با این حال مزایای روان‌درمانی بیش از این‌ها است. حضور درمانگر ارزش تقلیل‌ناپذیر و فراگیری در روان‌درمانی است که نمی‌توان آن را با دستمزد پرداختی به او محاسبه کرد. بله، درمانگر وعده‌ی مداوایی را می‌دهد که برای بیمار سودمند است اما کار او در واقع بیش از این حرف‌هاست. ما انسان‌ها به‌عنوان موجوداتی اجتماعی سیستم‌های عصبی‌ای داریم که منطبق با تاثیری است که از دیگران می‌گیریم. حضور شخصی دیگر، مخصوصا کسی که رسالتش کمک کردن است، نشانه‌ای مستقیم از ایمنی اثربخش است و فرمانی مخالف فرمان هشدارهای (اشتباه) تهدیدی که به‌صورت اختلال اضطراب تعریف می‌شود، صادر می‌کند.

در این مقاله به موارد زیر می‌پردازیم:

  • درمانگران چگونه اضطراب را مداوا می‌کنند؟
  • چرا درمان در مداوای اضطراب اهمیت دارد؟
  • آیا تاثیر درمان بر بیمار بیشتر از تاثیر دارودرمانی است؟
  • چه زمانی درمان و دارودرمانی هم‌زمان مورد استفاده قرار می‌گیرند؟
  • در فرآیند درمان چه اتفاقی می‌افتد؟
  • آیا درمان به اضطراب شدید کمک می‌کند؟
  • چه نوع درمانی برای اضطراب بهترین درمان است؟
  • بهترین زمان درمان اضطراب چه موقع هست؟
  • چرا مداوای سریع اضطراب اهمیت دارد؟
  • درمان چقدر موثر است؟
  • چه مدت زمان می‌برد که تاثیر درمان مشاهده‌ شود؟
  • چگونه متوجه شوم که درمان نتیجه داشته است؟
  • برای چه مدت باید تحت درمان بود؟
  • اثرات درمان تا چه مدت باقی می‌مانند؟
  • آیا هر نوع درمانی کمک‌کننده است؟
  • آیا گروه درمانی همواره مفید است؟
  • پیشرفت در درمان چگونه ارزیابی می‌شود؟
  • آیا درمان می‌تواند اضطراب را به‌طور کامل معالجه کند؟

درمانگران چگونه اضطراب را مداوا می‌کنند؟

در هسته‌ی اضطراب، ارزیابی نادرستی از خطر وجود دارد که تهدیدها در آن تشدید و موجب بروز مجموعه‌ای از احساسات منفی می‌شوند که بیماران را به‌شدت تحت‌تاثیر قرار می‌دهند و موجب رفتار اجتنابی می‌شوند. درمانگران با آموزش یک یا چند برنامه‌ از مهارت‌هایی که به‌دقت بررسی شده‌اند و متناسب با بدترین افکار بیماران تغییر یافته‌اند، بر سه مولفه‌ی مهم اضطراب هدف‌گذاری می‌کنند که شامل نگرانی، برانگیختگی بدنی یا تحریک‌پذیری و اجتناب است.

بیماران در این فرآیند یاد می‌گیرند که کدام نوع از افکار و رفتارها هستند که آن‌ها را به سمت اضطراب سوق می‌دهند، چگونه باورها و جملات‌شان درباره‌ی خود بر این اختلال تاثیر دارد و چگونه قوه‌ی تخیل آن‌ها خطراتی را که درک می‌کنند، بزرگ جلوه می‌دهد.

بیماران همچنین یاد می‌گیرند تا پریشانی بدنی ناشی از اضطراب را کاهش دهند و دریابند که چگونه به موقعیت‌هایی که نشانه‌های اضطراب یا ناراحتی را در آن‌ها تشدید می‌کند، نزدیک شوند. درمان معمولا در 12 جلسه یا بیشتر از آن انجام می‌گیرد و هر جلسه حدود یک ساعت به طول می‌انجامد. اغلب تمرین‌هایی به بیماران محول می‌شود تا «در منزل» انجام دهند و مهارت‌هایی آموزش داده می‌شود که در فواصل بین جلسات درمانی آن‌ها را تمرین کنند. برای مثال، ممکن است از بیماران خواسته شود تا به تعداد دفعاتی که نوع خاصی از افکار به سراغشان می‌آید توجه و آن‌ها را یادداشت کنند. این تکالیف ابزارهایی‌اند که به بیماران کمک می‌کند در کنترل افکارشان مهارت پیدا کنند.

چرا درمان در مداوای اضطراب اهمیت دارد؟

درمان برای مداوای اضطراب مهم است چراکه توانایی تسکین پریشانی‌ را در هر زمانی که دچارش ‌شوند به آن‌ها آموزش می‌دهد. مهارت‌هایی که بیمار در دوره‌ی درمان به دست می‌آورد تا مدت‌ها پس از آن تداوم دارد و اعتمادبه‌نفسی به بیماران می‌دهد که با وجود آن دیگر نیازی نداشته باشند که بیش از حد وقت‌شان را به افکار خود اختصاص دهند و می‌توانند بدون احساس ناتوانی بر نگرانی غلبه کنند و لازم نباشد از موقعیت‌ها یا تجربه‌هایی اجتناب کنند که آن‌ها را مضطرب می‌کند، همچنین می‌توانند روش‌های موثرتری برای مدیریت نگرانی‌های خود ایجاد کنند و از تنش اضطراب رهایی یابند. این مهارت‌ها معمولا در فرآیند درمان به دست می‌آیند.

اثری که درمان بر التیام بیماران دارد، هیچ نوع مداوای دیگری ندارد. ساختار سیستم عصبی بدن انسان به‌گونه‌ای است که حضور یک درمانگر بر آن تاثیر فیزیولوژیکی دارد و باعث آرامش بیمار می‌شود. اضطراب پاسخی به خطر ادراک شده است. وجود فردی صمیمی در محیط درمان احتمالا قدرتمندترین علامت از ایمنی این محیط است و شاخه‌ای از سیستم عصبی را فعال می‌کند که باعث آهسته شدن تپش قلب و تنفس می‌شود، فشار را از روی عضلات برمی‌دارد و هشیاری نسبت به خطر را کمتر می‌کند.

آیا تاثیر درمان بر بیمار بیشتر از تاثیر دارودرمانی است؟

درمان تقریبا در هر شرایطی کاری می‌کند که دارو نمی‌تواند –در واقع به بیماران کمک می‌کند در مورد خود اطلاعاتی به دست آورند. آزمایش‌های بالینی تصادفی کنترل‌شده قائل به این هستند که درمان‌های شناختی و رفتاری نسبت به درمان دارویی به‌صورت اثربخشی نشانه‌های اضطراب را کاهش می‌دهند. در نتیجه، درمان اولین روشِ مداوا به حساب می‌آید. اما آنچه که مهم‌تر هست اثربخشی درمان است که برای ماه‌ها و سال‌ها پس از دوره‌ی درمان باقی می‌ماند، برخلاف درمان دارویی که اثرات درمانی آن پس از پایان دوره متوقف می‌شود. دلیل پایداری اثربخشی درمان این است که بیماران در این دوره مهارت‌هایی کسب می‌کنند که می‌توانند به‌وسیله‌ی آن تلقی نادرست یا تشدیدشده‌ی خطر را تعدیل کنند و واکنش‌های بدنی و روانی را نسبت به آن فرونشانند.

معمولا در دوره‌ی درمان بین بیمار و درمانگر اتحاد یا دلبستگی به وجود می‌آید که به بیماران کمک می‌کند تا به فرآیند درمان پایبند شوند. علاوه‌براین درمانگر در جلسه‌ی درمان مولفه‌ی فعال رهایی‌بخشی از پریشانی ناشی از اضطراب محسوب می‌شود. حضور فیزیکی درمانگر بر بیمار تاثیر فیزیولوژیکی دارد، به‌گونه‌ای که عصب پاراسمپاتیک را در او فعال می‌کند، عصبی که حس امنیت را انتقال می‌دهد و بدن را آرام می‌کند.

چه زمانی درمان و دارودرمانی هم‌زمان مورد استفاده قرار می‌گیرند؟

وقتی بیماران آن‌‌قدر مضطرب‌اند که حتی نمی‌توانند بر درمان تمرکز کنند، درمان همراه با دارو در دستور کار قرار می‌گیرد. حس خطر فراگیر که نشانی از اختلال است، توجه و منابع شناختی بیماران را در اختیار خود می‌گیرد. اضطراب افراد را بی‌طاقت هم می‌کند که ادامه‌ی دوره‌ی درمان و دیدن مزایای مداوا برای‌شان سخت می‌شود. به‌محض اینکه شدت اضطراب کاهش یابد، امکان تاب‌آوری درمان در بیماران افزایش پیدا می‌کند. علاوه‌براین نشانه‌های بدنی اضطراب می‌تواند تمام انرژی و وقت بیمار را تحلیل ببرد و به‌شدت پریشان‌کننده باشد، از این رو بیماران اغلب می‌خواهند بلافاصله و به‌عنوان استراتژی باز از نشانه‌های بدنی آن رهایی یابند. اما واقعیت این است که نه دارو درمان را موثرتر می‌کند و نه روان‌درمانی تاثیر بیشتری بر درمان دارویی دارد.

در فرآیند درمان چه کاری صورت می‌گیرد؟

هدف درمان مانند هدف تمامی مداواها کاهش رنج و آسیب است. منبع رنج در اضطراب پیامد منفی موهومی است که ادامه‌دار است. روش مداوای شناختی و رفتاری اضطراب در درجه‌ی نخست ارائه‌ی درک درستی از ذهن شماست –اینکه ذهن شما چگونه فعالیت می‌کند و چگونه می‌تواند شما را در باور اینکه خطر درست در نزدیکی‌تان است، در حالی ‌که نیست، گمراه کند. درمان معمولا انواع فکرهایی که حس تهدید را تقویت می‌کنند به شما می‌شناساند –و به‌علاوه مهارت تغییر افکار و احساسات منفی‌ای که این افکار به وجود می‌آورند در اختیار شما می‌گذارد. بیماران اغلب دچار مجموعه‌ای از تحریف‌های شناختی می‌شوند و طی درمان یاد می‌گیرند چگونه این تحریف‌ها را بشناسند و اصلاح کنند. در بررسی محتوای افکار و شناخت اینکه چه‌چیزی افکار منفی را برمی‌انگیزد، مداوای شناختی و رفتاری یا مداوای اضطراب هر دو به‌طور مشابه بر تجربه‌ی حال حاضر افراد و نه گذشته‌ی آن‌ها تمرکز دارند.

آیا درمان به اضطراب شدید کمک می‌کند؟

درمان می‌تواند به هر میزان از وخامتِ اضطراب کمک کند، هرچند در موارد اضطراب شدید دارو نیز به‌ آرام‌ کردن نشانه‌های پریشانی بدنی و روانی کمک‌ و بیماران را پذیرای درمان می‌کند. این ماهیت اضطراب است که در نشانه‌های بدنی مثل تپش قلب و ضربان سریع آن، تنفس ضعیف و سریع، بی‌قراری و ناراحتی کلی آشکار می‌شود –گاهی‌اوقات تا جایی که بیماران حس کنند دچار حمله‌ی قلبی شده‌اند یا نزدیک است که بمیرند. داشتن آگاهی از چنین نشانه‌هایی در وهله‌ی اول معمولا حس تهدیدی را که موجب اضطراب می‌شود تشدید می‌کند –میزان آگاهی افراد از چنین حس‌هایی متفاوت است. به همین دلیل برای بسیاری از بیماران آرام‌بخش‌های بنزودیازپین یا داروهای دیگری تجویز می‌شود که این حس شدید را تسکین دهد. مطالعات نشان می‌دهند که درمان شناختی-رفتاری بیشترین کمک را به کسانی می‌کند که دچار اختلال اضطراب منتشر هستند.

چه نوع درمانی برای اضطراب بهترین درمان است؟

مجموعه‌ی بزرگی از پژوهش‌ها نشان می‌دهند که موثرترین و بادوام‌ترین رویکرد برای درمان اضطراب شامل برخی انواع درمان شناختی-رفتاری (CBT) است. دو روشِ درمان شناختی-رفتاری که به‌طور گسترده مورد استفاده‌اند، مواجهه درمانی و درمان شناختی هستند که اغلب به روش‌های متنوعی با هم ترکیب می‌شوند. این درمان‌ها به روش بسیار سازمان‌یافته و ساختارمند ارائه و با نگرانی‌های خاص هر بیمار تطبیق داده می‌شوند. این دو نوع درمان‌ صرفا اطلاعات و مهارت‌ها را به بیماران انتقال نمی دهند بلکه فرصت کافی برای بیماران فراهم می‌کنند تا مهارت‌های به دست آمده را تمرین کنند و از ایجاد عادت‌های جدید پشتیبانی می‌کنند.

مواجهه درمانی

اولین درمان برای مداوای اختلال اضطراب، مخصوصا فوبیاها مواجهه درمانی است. این درمان برای کسانی که احتیاط‌شان از اشیا یا تجربه‌های خاص –مثل هراس از سگ‌ها، هراس از پرواز با هواپیما یا هراس از بودن در ماشین پس از یک تجربه‌ی آسیب‌زای روانی- زندگی‌شان را محدود کرده است، بسیار موثر هست. اجتناب یک راهبرد خودشکن است و صرفا حس تهدید و احساس هراس را بزرگ‌نمایی می‌کند که ممکن است به موقعیت‌های دیگر گسترش یابد و بیشتر به زندگی لطمه بزند.

مواجهه درمانی به معنای واقعی کلمه مقابله با ترس‌هاست –اما به‌تدریج و در شرایط امن. بیماران تحت شرایط بالینی کنترل‌شده به‌تدریج به محرک‌های مزاحمی که پیش از این از آن اجتناب می‌کردند، نزدیک می‌شوند. در مورد کسانی که حملات عصبی دارند، حس‌های فیزیکی که از آن می‌ترسند در آن‌ها برانگیخته می‌شود و یاد می‌گیرند که نسبت به آن حس‌ها واکنش‌های جدیدی داشته باشند. اثبات شده است که این روش به‌طور مداوم و موثری تلقی تهدید را از میان می‌برد. چنین مداوایی بیماران را توانمند می‌سازد تا واکنش‌های هیجانی منفی را تنظیم کنند، فعالیتی که در قشر پیش‌پیشانی مغز متمرکز شده است.

مواجهه درمانی به روش‌های متنوعی انجام می‌گیرد. این مواجهه می‌تواند در زندگی واقعی اتفاق بیفتد، مثلا از بیمار خواسته می‌شود که در مقابل گروه کوچکی سخنرانی کند. مواجهه درمانی می‌تواند با واقعیت مجازی و با استفاده از فناوری دیجیتال انجام شود تا برای مثال تمام جنبه‌های تجربه‌ی پرواز با هواپیما را برای بیمار شبیه‌سازی کند. یا اینکه بیمار می‌تواند تجربه‌ای را تصور کند و آن را برای درمانگر با جزئیات شرح دهد. مواجهه با چیزی که از آن می‌ترسیم مولفه‌ای از درمان شناختی-رفتاری است.

برای برخی از افراد حتی مواجهه‌ی کنترل‌شده در محیطی امن نیز غیرقابل‌تحمل است و این‌ افراد معمولا از مواجهه درمانی کناره‌گیری یا به‌طور کلی از آن اجتناب می‌کنند. پژوهشی نوع اصلاح‌شده‌ی این درمان را بررسی کرده است –یک مواجهه‌ درمانی کاملا کوتاه که بیمار را به میزان بسیار کمی در معرض موضوعاتی که از آن می‌ترسد قرار می‌دهد و این میزان آن‌قدر کم است که در خودآگاه شخص ثبت نمی‌شود. با وجود این، مطالعات نشان می‌دهند که این شیوه می‌تواند در مهار کردن واکنش ترس موثر باشد.

درمان شناختی-رفتاری (CBT)

درمان شناختی-رفتاری شکلی از روان‌درمانی کوتاه‌مدت و مبتنی بر مشاهداتی است که طبق آن نحوه‌ی تفکر افراد بر احساساتی که دارند و بر رفتارهایی که بروز می‌دهند اثر می‌گذارد. این درمان مانند تمامی روان‌درمانی‌های خوب و اثرگذار در واقع مغز را تغییر می‌دهد- مغز را مجددا سیم‌کشی می‌کند و الگوهای ارتباطی در شبکه‌های عصبی دخیل در افکار و رفتار را تغییر می‌دهد.

درمان شناختی-رفتاری طی دوره‌های دوازده جلسه‌ای یا بیشتر به بیماران کمک می‌کند تا بر سه جنبه‌ی اصلی اضطراب غلبه کنند –فرآیندهای شناختی که منجر به نگرانی بی‌پایان می‌شوند، نشانه‌های بدنی تشویش مثل تپش سریع قلب و بی‌قراری کلی که علائمی از سیستم عصبی برانگیخته هستند و پیامدهای رفتاری اضطراب مانند اجتناب از آنچه که می‌ترسند که در نتیجه به محدود شدن زندگی بیمار منجر می‌شود و او را از لذت‌ها محروم می‌کند.

درمان شناختی-رفتاری مهارت‌هایی را آموزش می‌دهد تا از بیش برانگیختگی گسترده‌ی بدنی بکاهد که موثرترین این مهارت‌ها تنفس شکمی و شیوه‌های آرام‌سازی است. صفت «شناختی» در این درمان به توجهی اشاره می‌کند که درمان شناختی-رفتاری به انتقال مهارت‌های شناسایی و اصلاح افکار نابهنجار دارد، افکاری مانند انتظار پیامدهای فاجعه‌آمیز برای رخدادهای آینده بر این اساس که افکار ناسازگارانه مبنای احساسات و رفتار ناسازگارانه‌اند.

برای مثال به بیماران آموزش داده می‌شود تا به‌جای اینکه افکار خودکاری را که به سراغ‌شان می‌آید بدون چون و چرا بپذیرند، شواهد را در رابطه با این افکار بررسی کنند و آن‌ها را به چالش بکشند. آن‌ها یاد می‌گیرند تا تفکر همه یا هیچ («اگر به مهمانی دعوت نشوم پس هیچ‌وقت دوستی نخواهم داشت»)، نتیجه‌گیری عجولانه، از کاه کوه ساختن، نادیده گرفتن یا به حساب نیاوردن شواهد مثبت و این قبیل افکار تحریفی را تشخیص دهند. آنچه که بین تمامی افکار تحریفی مشترک است، این هست که سِیلی از احساسات پریشانی ایجاد می‌کنند که توانایی دیدن دنیای واقعی و روبه‌رو شدن با واقعیت در بیماران تحت‌الشعاع آن احساسات قرار می‌گیرد.

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)

گونه‌ای از درمان شناختی که به درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد شناخته می‌شود، افکار منفی نگران‌کننده‌ای را شناسایی می‌کند که باعث ایجاد اضطراب است اما رویکرد متفاوتی را در قبال آن‌ها اتخاذ می‌کند. هدف درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به‌جای اثبات چیرگی تحریف‌های شناختی بر اضطراب، رها شدن از اضطراب با نجگیدن علیه این افکار است. این نوع درمان بیماران را تشویق می‌کند که توجه کنند چه زمانی ذهن‌شان بجای ارائه‌ی حقیقت داستان‌پردازی می‌کند و این شناخت فرصتی بسیار مهم را برای تفکر انعطاف‌پذیرتر در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد. این شیوه‌ی درمانی تسلط افکاری که باعث برانگیختن اضطراب در زمان حل مسئله می‌شوند و برای اقدامی که می‌تواند تاثیر مثبتی بر پیامد کاری داشته باشد، از بین می‌برد. در این روش بیماران یاد می‌گیرند انتخاب کنند که چه تجربه‌ای داشته باشند به‌جای اینکه اجازه دهند که اضطراب آن‌ها را فلج کند.

بهترین زمان درمان اضطراب چه موقع هست؟

مداوای زودهنگام در تمامی بیماری‌های روانی از رنج کشیدن و پریشانی غیرضروری جلوگیری می‌کند و شانس بهبودی را نسبت به شرایطی که مداوا بعدها و زمانی‌که این بیماری به اختلال تبدیل شود افزایش می‌دهد و ممکن است مانع از پیشرفت تغییرات تحریک‌کننده در خود مغز نیز شود. مطالعات نشان می‌دهند که عدم مداوای اختلال‌های اضطرابی باعث می‌شود که این اختلال در زنان و مردان مزمن شود، هرچند که ممکن است این نشانه‌ها طی زمان افت‌وخیز داشته باشند. هرچه اختلال‌های اضطرابی مزمن‌تر شوند تاثیر بسیاری بر کیفیت زندگی می‌گذارند و بیماران در این شرایط تمایل پیدا می‌کنند که از موقعیت‌هایی که باعث ایجاد اضطراب می‌شود اجتناب و فعالیت‌‌شان را محدود کنند. هرچه دنیای این افراد کوچک‌تر می‌شود، فرصت لذت بردن نیز محدود می‌شود و این یکی از دلایلی است که افسردگی اغلب با اضطراب همراه است. اضطراب در موارد حاد می‌تواند منجر به عدم تمایل افراد برای ترک خانه‌های خود شود. اضطرابی که مداوا نشود خطر مصرف موادمخدر، مشکلات سلامتی و رفتارهای خودکشی را بالا می‌برد. برخی افراد به دلیل باورهای اشتباهی که در مورد خود فرآیند درمان دارند نسبت به شروع آن مقاومت می‌کنند.

چرا مداوای سریع اضطراب اهمیت دارد؟

به محض اینکه اختلال اضطراب در فردی تشخیص داده شد می‌بایست درمان آغاز شود. هرچه زمان طولانی‌تری از این اختلال بگذرد و درمان صورت نگیرد، مداوا دشوارتر می‌شود. مداوای زودهنگام ضروری است زیرا اختلال‌هایی مثل اضطراب می‌توانند مغز را تغییر دهند، واکنش‌پذیری ساختارهای مختلف مغز را عوض کنند، آمادگی شناسایی و واکنش به تهدیدهای بالقوه را افزایش دهند و مدارهای عصبی که این تهدیدها یا هشدارها از آن استفاده می‌کنند، تغییر دهند. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که اضطراب نیز به تغییرات تحریک‌کننده در مغز مرتبط است و اختلال هراس می‌تواند تحریک‌پذیری را تشدید کند. در واقع باور بر این است که سطوح بالای تغییرات تحریک‌پذیری رابط میان اختلال‌های اضطراب و افزایش خطر بیماری‌های قلبی عروقی است.

شواهدی وجود دارد که تحریک‌پذیری ناشی از اضطراب می‌تواند طی زمان بر زوال عصبی اثر بگذارد و در یک دور باطل تغییرات بیماری‌زا را  در مغز سرعت ببخشد که بهبودی را در آینده سخت‌تر می‌کند. درمان به بیماران کمک می‌کند تا مهارت‌هایی را پرورش دهند که شرایط کنونی اضطراب را پس بزنند و از شرایط مشابه آن در آینده جلوگیری کنند. مداوای زودهنگام به احتمال بسیار زیاد موجب بهبودی کامل می‌شود.

درمان چقدر موثر است؟

مطالعات نشان می‌دهند که مواجهه درمانی و درمان شناختی-رفتاری نه‌تنها نشانه‌ها را کم می‌کنند بلکه کیفیت زندگی را نیز ارتقا می‌دهند. موثرترین مداوا برای بیشتر بیماران دچار اختلال‌های اضطرابی پروتکل مداوایی است که هم مولفه‌های مواجهه درمانی و هم شناختی درمانی را دارد. شواهد تایید می‌کنند که «درمان» اولین روش مداوا در طول عمر افراد و برای تمامی انواع اختلال‌های اضطراب است. اگرچه درمان و دارودرمانی حداقل در مدت مداوا تاثیرات یکسانی دارند، دوام اثرات درمان بسیار بیشتری از درمان دارویی است. علاوه‌براین، بیماران درمان را بهتر تاب می‌آورند: بیماران کمتری از روان‌درمانی اضطراب در مقایسه با برنامه‌های دارودرمانی کناره‌گیری می‌کنند و همچنین عوارض جانبی منفی کمی برای روان‌درمانی وجود دارد. افزون بر این نسبت عود بیماری برای کسانی‌ که درمان دارویی را ادامه نمی‌دهند در مقایسه با بیمارانی که درمان را رها می‌کنند بسیار بالاتر است – این نسبت در برخی مطالعات تا 95 درصد هم گزارش شده است. پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهند که درمان شناختی-رفتاری که به‌صورت الکترونیکی ارائه می‌شود نیز به همان اندازه‌ی درمان حضوری موثر است.

چه مدت زمان می‌برد که تاثیر درمان مشاهده‌ شود؟

به دلیل اینکه درمان شناختی-رفتاری متمرکز بر زمان حال است و سبکی واقع‌گرایانه دارد، برخی افراد خیلی زود در دوره‌ی مداوا از نشانه‌های اضطراب رها می‌شوند، این دوره معمولا 12 تا 20 جلسه‌ی یک ساعته را در بر می‌گیرد. ممکن است این افراد از حضور آرامش‌دهنده‌ی درمانگر یا انتظار پیشرفت بهره‌مند شوند یعنی عواملی که به تاثیرگذاری بر واکنش درمانی شناخته می‌شوند، اما این احتمال نیز وجود دارد که بیماران به‌ویژه پذیرای تغییر الگوهای تفکر منفی شوند.

معمولا چند جلسه‌ی ابتدایی به جمع‌آوری اطلاعات درباره‌ی ماهیت اضطراب‌های بیمار اختصاص پیدا می‌کند اما این امکان نیز وجود دارد که به بیمار آموزش داده شود تا الگوهای فکری خود را به‌عنوان مقدمه‌ای برای تغییر آن افکار بشناسد. مطالعات نشان می‌دهند که برای بیشتر افراد عادت‌های فکری مخربی که منجر به نشانه‌های اضطراب می‌شود آن‌قدر ریشه‌های عمیقی دارد که به‌طور خودکار آن را احساس می‌کنند و تعداد جلسات بیشتر و همچنین تمرین‌های بین جلسه‌ای برای رهایی از آن نیاز است.

احتمال دارد که پیشرفت جلسه به جلسه –با کاهش دائمی در حساسیت نسبت به تهدید، اضطراب، پریشانی ذهنی، اجتناب و تداخل با فعالیت‌های روزمره‌ی زندگی- اتفاق بیفتد. اما پیشرفت طی درمان معمولا پیشرفت خطی نیست، در واقع پس‌روی نیز می‌تواند نشانه‌ای از پیشرفت باشد. بیماران ممکن است پس از تجربه‌ی مواجهه با ترس خود–مثلا، صحبت کردن با گروهی از همکاران- احساس بدتری پیدا کنند اما بررسی این واکنش احتمالا افکار منفی دقیقی را مورد توجه قرار می‌دهد که لازم است بیشتر بر روی آن‌ها کار شود و فضا را برای جهش رو به جلو فراهم کند.

چگونه متوجه شوم که درمان تاثیر داشته است؟

احساس آرامش و ایمنی بیشتر یا مشغولیت ذهنی کمتر نسبت به نگرانی‌ها معیار خوبی برای درک این مسئله است. احساس آزادی بیشتر برای مشارکت در فعالیت‌های دیگر نیز می‌تواند نشانه‌ای از تاثیر درمان باشد. اما این موارد به هیچ وجه تنها معیار اثربخشی ‌درمانی نیستند. متخصصان سلامت روان به‌طور مداوم پیشرفت درمان را ارزیابی می‌کنند و برای نظارت بر دستاوردهای بیمار بر دو ابزار مهم اتکا دارند. یکی از این ابزارها قضاوت تجربی این متخصصان در مورد توانایی بیمار در مشارکت در فرآیند درمانی است و دیگری مقیاس درجه‌بندی نشانه‌های استانداردی است که دقیقا ارزیابی می‌کنند بیمار در هر یک از گروه‌های نشانه‌ی اضطراب چه وضعیتی دارد، از ترس گرفته تا بی‌قراری و تکرر ادرار. آیا مشکل تمرکز بیمار ادامه‌دار است؟ کمی فروکش کرده است؟ به شدت فروکش کرده است؟ یا کاملا از بین رفته است؟ آیا بیمار تجربه‌ی مکرر شنیدن صدای زنگ در گوش خود را دارد؟ آیا این تجربه گهگاه است یا اصلا این تجربه را نداشته است؟ رایج‌ترین فهرست نشانه‌هایی که مورد استفاده هست، مقیاس درجه‌بندی اضطراب همیلتون است که اغلب Ham-A نامیده می‌شود.

مقیاس‌های انحصاری اضطراب نیز وجود دارند که بیماران می‌توانند پیشرفت خود را با استفاده از آن‌ها بسنجند و معروف‌ترین آن‌ها مقیاس خودسنجی اضطراب زانگ است. بیماران با پاسخ به 20 سوال مرتبط با چهار گروه از نشانه‌های روانی و فیزیکی (مانند، می‌توانم به راحتی دم و بازدم داشته باشم – هیچ‌وقت یا خیلی کم، گاهی اوقات، زمان‌های زیادی، بیشتر اوقات) به خود نمره می‌‌دهند.

برای چه مدت باید تحت درمان بود؟

پژوهش‌ها نشان می‌دهند که 50 درصد از بیماران طی 20 جلسه که معمولا به‌صورت هفتگی برگزار می‌شود، بهبود می‌یابند. بیماران همانند دوره‌ی دارودرمانی زمانی بهترین عملکرد را دارند که درمان تا بعد از دوره‌ی کاهش نشانه‌ها ادامه یابد. در روان‌درمانی سه هدف وجود دارد. اولین هدف واکنش است –پیشرفت در نشانه‌ها. ممکن است بیماران در چند جلسه‌ی ابتدایی پیشرفت در درمان را احساس کنند. دومین هدف کاهش است –ناپدید شدن تمامی نشانه‌ها و بازگشت به کارکرد سالم در تمامی حوزه‌های زندگی. در این نقطه وسوسه‌ی توقف درمان به سراغ بیمار می‌آید اما متخصصان اتفاق‌نظر دارند که مداوا می‌بایست حداقل تا شش ماه پس از از بین رفتن نشانه‌ها ادامه پیدا کند تا از بهبود (سومین هدف مداوا) اطمینان حاصل شود و بیماران بتوانند توانایی مدیریت استرس زندگی روزانه را به دست آورند.

اثرات درمان تا چه مدت باقی می‌مانند؟

تاثیرات درمانِ اضطراب می‌تواند برای تمام عمر باقی بماند چراکه مهارت‌هایی را که کاربرد روزانه دارند و می‌توان هر روز از آن‌ها استفاده کرد، به بیمار آموزش می‌دهد. با وجود این مطالعات درمانی نشان می‌دهند که درمانگران آمادگی این را دارند که بیماران را برای ماه‌ها پیگیری ‌کنند و بیشتر از این مقدار و پیگیری چندین ساله به‌ندرت اتفاق می‌افتد. با این همه، مطالعات درازمدت کمی در این باره وجود دارند و حداقل یکی از آن‌ها به این نتیجه رسید که بیماران 14 سال پس از پایان درمان دیگر نشانه‌ای نداشتند. در چنین مطالعاتی با بیمارانی که در مطالعات تصادفی اولیه‌ی مداواهای متنوع مشارکت داشتند تماس گرفته و در مورد نشانه‌های اضطراب مصاحبه شد و این نشانه‌ها بر اساس مقیاس‌های درجه‌بندی نشانه‌های معتبر و توسط روان‌شناس‌ها یا پرستارانی که از ماهیت اصلی مداوا بی‌خبر بودند، اندازه‌گیری شدند. این مطالعات همچنین نشان دادند که امکان دارد دستاوردهای درمان برای بیماران بسیاری پس از دوره‌ی زمانی طولانی از بین برود. در این شرایط می‌توان با مداوای موقت دستاوردهای درمان را تمدید کرد.

آیا هر نوع درمانی کمک‌کننده است؟

بهبودی از اضطراب برای بیمارانِ دچار این اختلال نیازمند درک انواع رخدادهایی است که واکنش مضطربانه را تسریع می‌کند، آگاهی از آسیب‌پذیری‌های روان‌شناختی، شناخت الگوهای فکری تحریف‌شده‌ای که منجر به احساس تهدید و نگرانی می‌شود، یاد گرفتن آرام‌سازی تنش‌های بدنی که همراه اضطراب به وجود می‌آید، شناخت الگوهای رفتاری اجتنابی که مشکلات را وخیم‌تر می‌کند و پرورش مهارت‌های حل مسئله برای برآمدن از پس موقعیت‌هایی است که اضطراب را برمی‌انگیزند تا توانایی کارکرد بیمار تحت‌الشعاع قرار نگیرد. بیشتر انواع روان‌درمانی‌ها توانایی بالقوه‌ی کمک به بیمار برای درک خود را دارند. اما تنها درمان شناختی-رفتاری و مواجهه‌ درمانی است که مخصوصا بر نیازهای کاملا مشخص بیماران دچار اختلال اضطراب هدف‌گذاری می‌کند و این کار را با استفاده از پروتکل‌های مداوایی انجام می‌دهند که آزمایش‌های میدانی گسترده آن‌ها را تایید کرده‌اند.

آیا گروه درمانی همواره مفید است؟

گروه درمانی اضطراب برخی اوقات برای بزرگ‌سالان استفاده می‌شود و به نظر می‌آید سبکی است که مطلوبیت فزاینده‌ای دارد. مطالعات نشان می‌دهند که گروه درمانی اضطراب به اندازه‌ی مداوای فردی در کاهش نشانه‌های اضطراب موثر است. اما به نظر می‌رسد که گروه درمانی به‌ویژه برای کودکان و نوجوانان ارزشمند است. بخشی به این دلیل که اضطراب به پدیده‌ای نسلی تبدیل شده است. نسبت اضطراب در میان جوانان به‌طور قابل‌توجهی افزایش یافته است که نشان می‌دهد مهارت‌های شناختی که نقش برجسته‌ای در ایجاد مقاومت نسبت به اضطراب و دیگر شرایط سلامت روان دارند، لازم است در تمامی گروه‌های جمعیتی تقویت شوند.

علاوه‌براین، بسیاری ملاقات با کسی که مشکلی مشابه آن‌ها دارد را سودمند می‌دانند. برنامه‌های مبتنی بر گروه فرصت‌های الگوسازی با هم‌سالان، تقویت و حمایت اجتماعی را فراهم می‌کند. طرح‌های گروهی به‌ویژه برای کسانی که دچار اختلال اضطراب اجتماعی هستند، ابزارهای مواجهه با تجربه‌های اجتماعی را ایجاد می‌کند که این تجربه‌ها فی‌نفسه ارزش درمانی دارند. افزون بر این، درمانی که در سن پایین آغاز شود می‌تواند مانع از پیشرفت الگوهای واکنشی سختی شود که اختلال اضطراب را به شرایطی مزمن تبدیل می‌کند.

پیشرفت در درمان چگونه ارزیابی می‌شود؟

اگرچه درمانگرانی که مداخلات ساختارنیافته‌ دارند می‌توانند کارکرد بیمار را به‌روشنی درک ‌کنند، اما درمانگرانی که مراقبت خوبی ارائه می‌دهند ارزیابی‌های مداوم از وضعیت بالینی بیمار را با استفاده از معیارهایی انجام می‌دهند که در مطالعات بسیاری تایید شده‌اند. این درمانگران برای فهمیدن میزان بهبود بیمار به‌طور منظم پیشرفت مداوا را با اندازه‌گیری شدت نشانه‌های متعدد اضطراب و بر اساس مقیاس‌های استاندارد بررسی می‌کنند. گسترده‌ترین ابزار ارزیابی مورد استفاده مقیاس درجه‌بندی اضطراب همیلتون یا Ham-A است که پیشرفت را بر اساس 14 مجموعه نشانه می‌سنجد، از حالت مضطرب گرفته که شامل نگرانی‌ها و پیش‌بینی‌های هراس‌انگیز است تا مشکلات خواب و دشواری در تمرکز و حافظه و ناآرامی که در سیستم‌های مختلف بدن احساس می‌شود. شدت هر گروه از نشانه‌ها درجه‌بندی می‌شود و مقایسه‌ی یافته‌ها طی جلسات متعدد تصویر دقیقی از اثربخشی مداوا ارائه و حوزه‌هایی را نشان می‌دهد که لازم است کار بیشتری بر روی آن‌ها انجام گیرد.

آیا درمان می‌تواند به‌طور کامل اضطراب را معالجه کند؟

اضطراب واکنش ضروریِ هشیاری نسبت به احتمال تهدید است. این حس راهبرد دفاعی ذاتی و اساسی برای بقا است. اضطراب با افزایش توجه و تنش بدنی مشخص می‌شود و عملکرد را در پی دارد. زمانی این حس به یک مشکل تبدیل می‌شود که سازوکارهای روانی تشخیص تهدید و واکنش به آن به هر دلیلی بیش ‌از اندازه حساس و سطوح انگیختگی مانع از عملکرد صحیح انسان ‌شوند.

هر انسانی بر روی زمین مسئول یافتن راه‌هایی برای حفظ اضطراب خود در سطحی است که با کارکردهای روزانه‌اش تداخل نداشته باشد. در نتیجه، معالجه‌ی اضطراب هدف منطقی یا مطلوب نیست بلکه هدف مدیریت اضطراب است. باید بر اضطراب غلبه کرد نه اینکه آن را معالجه کرد. هدف تمامی روان‌درمانی‌های اضطراب، انتقال مهارت‌های شناختی و رفتاری برای غلبه بر آن است که به‌طور طبیعی بسته به شرایط فردی و موقعیتی دچار افت‌وخیز می‌شود. در نبود چنین مهارت‌هایی اضطراب می‌تواند فرد را ناتوان کند و زمانی‌که واکنش افراطی نسبت به تهدید به الگوی واکنشیِ ریشه‌داری تبدیل شود، شرایط مزمنی به وجود می‌آید. روان‌درمانی به‌طور دقیق آزمایش‌هایی انجام داده و به یافته‌هایی رسیده است که مهارت‌های مهمی را طی دوران زندگی برای مدیریت اضطراب ارائه دهد.

ملاقات با خویشتن

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *