۱۰ اختلال شخصیت

بررسی مختصر و دقیق ۱۰ اختلال شخصیت

نکات کلیدی:
اختلالات شخصیت به ندرت به شکلی که در «کتب مرجع» ذکر شده‌اند بروز می‌کنند. میان این اختلالات مرز مشخصی وجود ندارد و مرز میان آنها مخدوش است.
اکثر افراد مبتلا به اختلالات شخصیت هرگز به سرویس‌های بهداشت روانی مراجعه نمی‌کنند.
تعیین مشخصات ۱۰ اختلال شخصیت دشوار و تشخیص آنها از این هم دشوارتر است.
بررسی شخصیت یا «خصوصیات» انسان (برگرفته از واژة یونانی charaktêr، به معنای نشانة نقش‌شده روی سکه) دست‌کم به اندازة‌ عهد عتیق قدمت دارد. تیرتاموس (۳۲۱-۲۸۷ قبل از میلاد) – که هم عصر وی ارسطو، لقب تئوفراستوس یعنی «سخنگوی خدایی» را به او داد – در کتابی با عنوان شخصیت‌ها مردم ساکن آتن در قرن چهارم پیش از میلاد را به ۳۰ گونة شخصیت مختلف – از جمله «تکبر»، «استهزا» و «خودستایی» – تقسیم‌بندی کرده است. این کتاب بر مطالعات بعدی در مورد شخصیت انسان، از جمله مطالعات تامس اوربری (۱۵۸۱-۱۶۱۳) در انگلستان و ژان دو لا برویر (۱۶۴۵-۱۶۹۶) در فرانسه، تاثیری قابل ملاحظه به جای گذاشت.

مفهوم اختلال شخصیت بسیار جدیدتر است و ظاهراً سرمنشاء آن به توصیفی بازمی‌گردد که فیلیپ پینل، روان‌پزشک معروف فرانسوی قرن هجدهم، در سال ۱۸۰۱ از شیدایی بدون روان‌آشفتگی ارائه داده بود. شیدایی بدون روان‌آشفتگی از بیماری‌های روانی است که طغیان‌های خشم و خشونت (شیدایی) در غیاب هرگونه نشانة روان‌پریشی، مانند هذیان‌ها و توهمات، از مشخصات آن به شمار می‌روند.
در آن‌سوی کانال مانش هم جی‌سی پریچارد (۱۸۴۸-۱۷۸۶)، از پزشکان مشهور، در سال ۱۸۳۵ اصطلاح «جنون اخلاقی» را ابداع کرد که در مورد گروه بزرگی از افرادی به کار گرفته می‌شد که به «انحرافات اخلاقی بیمارگونة احساسات طبیعی، عواطف، تمایلات، خلق و خو، عادات، گرایش‌های اخلاقی و تکانه‌های طبیعی» مبتلا بودند، ولی این اصطلاح بسیار کلی و غیر تخصصی بود و به زودی به دست فراموشی سپرده شد.
حدود ۶۰ سال بعد، یعنی در سال ۱۹۸۶، روانپزشکی به نام امیل کریپلین (1926-۱۸۵۶) هفت شکل رفتار ضداجتماعی را تحت پوشش «شخصیت جامعه‌ستیز» شرح داده است، این اصطلاح بعدها توسط همکار جوان‌تر کریپلین، به نام کورت اشنایدر(۱۹۶۷-۱۸۸۷) بسط داده شد و افرادی که «از ناهنجاری خود رنج می‌برند» را هم دربرگرفت.
اثر مشهور اشنایدر با عنوان Die psychopathischen Persönlichkeiten (شخصیت‌های جامعه‌ستیز)، که در سال ۱۹۲۳ منتشر شد، هنوز هم مبنای دسته‌بندی‌های کنونی اختلالات شخصیت، از جمله اختلالات گنجانده‌شده در دسته‌بندی مهم انجمن روان‌پزشکان آمریکا از اختلالات روانی، که در نسخه پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی( DSM-5) ذکر شده‌اند، را تشکیل می‌دهد.
براساس DSM-5، تشخیص اختلال شخصیت در صورتی امکان‌پذیر است که نقائص زیادی در عملکردهای شخصی و بین‌فردی به همراه یک یا چند ویژگی شخصیت آسیب‌شناختی مشاهده شوند. به علاوه این ویژگی‌ها باید (۱) در طول زمان نسبتاً ثابت و در وضعیت‌های مختلف همگون باشند، (۲) در مرحلة رشدی فرد یا محیط اجتماعی-فرهنگی وی به هنجار تلقی نشوند، و (۳) صرفاً ناشی از آثار مستقیم مواد یا بیماری جسمانی عمومی نباشند.
ده اختلال شخصیت در DSM-5 فهرست شده‌اند و هر کدام به یکی از سه گروه یا «خوشة» الف، ب یا ج نسبت داده شده‌اند.
خوشة الف (عجیب، غریب و غیرعادی)
اختلال شخصیت پارانوئید
اختلال شخصیت اسکیزوئید
اختلال شخصیت اسکیزوتایپال
خوشة ب (هیجانی، نامتعادل)
اختلال شخصیت ضداجتماعی
اختلال شخصیت مرزی
اختلال شخصیت نمایشی
اختلال شخصیت خودشیفته
خوشة ج (نگران، هراسان)
اختلال شخصیت انزواطلب
اختلال شخصیت وابسته
اختلال شخصیت وسواس اجباری

پیش از آنکه به شرح مشخصات این ۱۰ اختلال شخصیت بپردازیم، لازم است بر این نکته تاکید کنیم که این اختلالات بیشتر محصول مشاهدات تاریخی‌اند تا مطالعات علمی و در نتیجه ساختارهایی نسبتاً مبهمند و دقت چندانی ندارند. از این روست که اختلالات مزبور به ندرت به شکلی که در «کتب مرجع» شرح داده‌ شده‌اند بروز می‌کنند. میان این اختلالات مرز مشخصی وجود ندارد و مرز میان آنها مخدوش است. یکی از اهداف تقسیم‌بندی این اختلالات به سه خوشه در DSM-5 منعکس کردن این مسئله است و هر کدام از اختلالات شخصیتی به احتمال زیاد با سایر اختلالات شخصیتی موجود در خوشة مربوطه درهم می‌آمیزد. برای مثال در خوشة الف شخصیت پارانوئید به احتمال زیاد با اختلال شخصیت اسکیزوئید و اسکیزوتایپال درهم می‌آمیزد.
اکثر بیماران مبتلا به اختلالات شخصیت هرگز به سرویس‌های بهداشت روانی مراجعه نمی‌کنند و بسیاری از این بیماران هم به دلیل ابتلا به سایر اختلالات روانی یا در زمان بحران، عموما پس از خودزنی یا قانون‌شکنی، به این سرویس‌ها مراجعه می‌کنند. با این همه اختلالات شخصیتی از نظر متخصصان سلامت بسیار مهمند زیرا این اختلالات زمینه را برای ابتلا به سایر اختلالات روانی مهیا می‌سازند و بر شیوة بروز و مدیریت اختلالات روانی موجود تاثیر می‌گذارند. به‌علاوه این اختلالات به پریشانی و آسیب‌های قابل توجهی منجر می‌شوند و بنابراین لازم است که «به صورت مستقل» درمان شوند. این مسئله که آیا درمان این اختلالات – به‌خصوص آن‌گونه اختلالات شخصیتی که زمینه‌ساز فعالیت‌های مجرمانه‌اند و هدف اصلی از درمان آنها جلوگیری از ارتکاب جرم است – در حدود وظایف متخصصان سلامت قرار می‌گیرد یا خیر، موضوع بحث و جدل بسیاری است.
۱. اختلال شخصیت پارانوئید
خوشة الف از اختلالات شخصیتی پارانوئید، اسکیزوئید و اسکیزوتایپال تشکیل شده است. عدم اعتماد گسترده نسبت به سایرین، حتی نسبت به دوستان، خانواده و شریک زندگی، از مشخصات شخصیت پارانوئید است. در نتیجه این فرد محتاط و شکاک است و پیوسته در جستجوی نشانه‌ها یا آثاری است که صحت ترس و هراس وی را تایید می‌کنند. به علاوه او قویاً به حقوق فردی معتقد است: او به‌شدت نسبت به شکست و عدم‌پذیرش حساس است، به سادگی احساس شرم و حقارت می‌کند و پیوسته از افراد کینه به دل می‌گیرد. بنابراین عجیب نیست که او از سایرین کناره‌گیری می‌کند و قادر به ایجاد روابط نزدیک با سایرین نیست. مکانیسم اصلی دفاع از خود در اختلال شخصیت پارانوئید فرافکنی است که به معنای نسبت دادن افکار و احساسات غیرقابل خود به سایرین است. در یکی از مطالعات گسترده و بلند و مدت دوقلوها مشخص شد که اختلال شخصیت پارانوئید عمدتاً ارثی و در برخی از ریسک‌ فاکتورهای ژنتیکی و محیطی با اختلالات شخصیتی اسکیزوئید و اسکیزوتایپال مشترک است.
۲. اختلال شخصیت اسکیزوئید
واژة «اسکیزوئید» حاکی از گرایش طبیعی به توجه مستقیم به زندگی درونی شخص و دورشدن از جهان خارجی است. فرد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید منزوی و گوشه‌گیر و مستعد درون‌نگری و فانتزی است. او هیچ تمایلی به روابط اجتماعی یا جنسی ندارد، نسبت به سایرین و همچنین نسبت به هنجارها و پیمان‌های اجتماعی بی‌تفاوت و عاری از پاسخ عاطفی است. یکی از نظریات مخالف در مورد افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید این است که این افراد در حقیقت بسیار حساسند و زندگی درونی آنها بسیار غنی است: این افراد عمیقاً خواهان صمیمیتند ولی آغاز و حفظ روابط نزدیک برای آنها بسیار دشوار یا دردناک است و در نتیجه به جهان درونی خود رجعت می‌کنند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئيد به ندرت تحت مراقبت‌های پزشکی قرار می‌گیرند، زیرا علیرغم بی‌میلی آنها به ایجاد روابط نزدیک با سایرین، عموماً عملکرد خوبی دارند و به هیچ وجه از غرابت ظاهری خود احساس ناراحتی نمی‌کنند.
۳. اختلال شخصیت اسکیزوتایپال
غرابت‌های ظاهری، رفتاری و گفتاری، تجارب ادراکی غیرمعمول و ناهنجاری‌های فکری مشابه موارد مشاهده‌شده در اسکیزوفرنی از مشخصات اختلال شخصیت اسکیزوتایپال به شمار می‌روند. ناهنجاری‌های فکری ممکن است شامل باورهای عجیب، جادواندیشی(برای مثال باور به این امر که صحبت کردن از شیطان موجب ظاهرشدن او می‌شود)، سوءظن و نشخوار فکری باشند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال غالباً از تعاملات اجتماعی هراس دارند و معتقدند که سایرین به آنها آسیب می‌زنند. این امر ممکن است موجب ایجاد عقاید انتساب در ذهن این اشخاص شود – یعنی باورها یا درون‌یافت‌هایی مبتنی بر اینکه رویدادها یا اتفاقات به نوعی به آنها مربوط است. بدین ترتیب اگرچه افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکزوئید و افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال همگی از تعامل اجتماعی دوری می‌کنند، دلیل این دوری در مورد اول هراس آنها از سایرین و در مورد دوم عدم تمایل آنها به تعامل با سایرین یا دشواری تعامل با سایرین برای آنهاست. احتمال بروز اسکیزوفرنی و نوعی بیماری که «اسکیزوفرنی نهفته» نامیده می‌شود در افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال از سایر افراد بالاتر است.
۴. اختلال شخصیت ضداجتماعی
خوشة ب از اختلالات شخصیت ضداجتماعی، مرزی، نمایشی و خودشیفته تشکیل شده است. تا پیش از آنکه کورت اشنایدر (۱۸۸۷-۱۹۶۷) مفهوم اختلال شخصیتی را بسط دهد و آن را به اشخاصی که «از از ناهنجاری خود رنج می‌برند» هم منتسب کند، اختلال شخصیت کم و بیش با اختلال شخصیت ضداجتماعی هم معنی بود. اختلال شخصیت ضداجتماعی در مردان بیش از زنان رایج است و بی‌توجهی سنگدلانه نسبت به عواطف دیگران از مشخصات این اختلال است. این بیماران به قوانین و تعهدات اجتماعی توجهی ندارند، بدخلق و پرخاشگرند، اقدامات نسنجیده انجام می‌دهند، احساس گناه نمی‌کنند و از تجاربشان درس نمی‌گیرند. در بسیاری از موارد این اشخص در ایجاد رابطه مشکلی ندارند – و حتی ممکن است در ظاهر جذاب به نظر برسند (که اصطلاحاً «جامعه‌ستیز جذاب» نامیده می‌شوند) – ولی این روابط غالباً آتشین، پرتلاطم و کوتاه مدتند. از آنجایی که اختلال شخصیت ضداجتماعی از اختلالات روانی است که بیش از همه با جرم همبستگی دارد، این اشخاص به احتمال زیاد دارای سوابق مجرمانه‌اند و بارها به زندان افتاده‌اند.
۵. اختلال شخصیت مرزی
در اختلال شخصیت مرزی (یا اختلال شخصیت بی‌ثباتی هیجانی)، بیمار اساساً فاقد درکی از خویشتن است و در نتیجه احساس تهی بودن را تجربه می‌کند و از طردشدن هراس دارد. در این اختلال نوعی الگوی روابط پرشور ولی بی‌ثبات، بی‌ثباتی عاطفی، فوران خشم و خشونت (به‌ویژه در پاسخ به انتقاد) و رفتار تکانشی مشاهده می‌شود. تهدید به خودکشی و اقدام به خودزنی بسیار رایج است و به همین دلیل بسیاری از بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی تحت مراقبت پزشکی قرار می‌گیرند. دلیل اینکه این نوع اختلال را اختلال شخصیت مرزی می‌نامند این است که پیش از این تصور می‌کردند که اختلال مزبور در «مرز» بین اختلالات روان‌رنجوری (اضطرابی) و روان‌پریشی، مانند اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی، قرار گرفته است. برخی بر این باورند که اختلال شخصیت مرزی غالباً از سوءاستفادة جنسی در کودکی ناشی می‌شود و در زنان رایج‌تر است، که تاحدودی به این علت است که زنان بیش از مردان مورد سوءاستفادة جنسی قرار می‌گیرند. اما فمینیست‌ها استدلال می‌کنند که دلیل اینکه اختلال شخصیت مرزی در زنان رایج‌تر است این است که زنانی که رفتار خشن و بی‌بندوباری جنسی از خود نشان می‌دهند، با برچسب اختلال شخصیت مرزی شناسایی می‌شوند و حال آنکه مردانی که چنین رفتارهایی از خود نشان می‌دهند با برچسب اختلال شخصیت ضداجتماعی شناسایی می‌شوند.
۶. اختلال شخصیت نمایشی (هیستریونیک)
افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی درکی از عزت نفس ندارند و خوشبختی و سعادت آنها وابسته به جلب توجه و تایید دیگران است. در اکثر موارد به نظر می‌رسد که آنها برای شنیده‌شدن و دیده‌شدن سرگرم اجرای نمایش و «ایفای نقش» هستند. در حقیقت واژة «هیستریونیک» از واژة لاتین «هیستریونیکوس» مشتق شده است که به معنای «در رابطه با هنرپیشه» است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی به ظاهر خود بسیار توجه می‌کنند و رفتار آنها بیش از حد جذاب یا به نحو زننده‌ای اغواکننده است. از آنجایی که این اشخاص مشتاق هیجانند و براساس انگیزه‌های ناگهانی یا تلقین عمل می‌کنند، ممکن است در معرض خطر تصادف یا سوءاستفاده قرار گیرند. تعاملات آنها با سایرین غالباً ریاکارانه و سطحی به نظر می‌رسد، که به احتمال زیاد در بلندمدت بر روابط اجتماعی و عاشقانة آنها تاثیر منفی می‌گذارد. این امر برای آنها بسیار ناراحت‌کننده است، زیرا این افراد نسبت به انتقاد و طردشدن حساسند و در مقابل مصیبت و شکست عکس‌العمل مناسبی نشان نمی‌دهند. در این صورت ممکن است دور باطلی آغاز شود و در نتیجه هرقدر این اشخاص بیشتر احساس طردشدن کنند، رفتاری نمایشی‌تر از خود نشان دهند و هرقدر که رفتار آنها نمایشی‌تر شود، بیشتر احساس طردشدن کنند. برخی استدلال می‌کنند که در حقیقت در بطن همة انواع اختلالات شخصیتی، یا حتی همة اختلالات روانی، نوعی دور باطل وجود دارد.
۷. اختلال شخصیت خودشیفته
فرد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته تصور می‌کند که بسیار مهم است،‌ حقوق زیادی دارد و شایسته تحسین و توجه است. او به دیگران حسادت می‌کند و انتظار دارد که آنها هم مشابه او باشند. او فاقد همدلی است و به راحتی دروغ می‌گوید و برای دستیابی به اهدافش از دیگران سوءاستفاده می‌کند. ممکن است که دیگران او را خودمحور، سلطه‌گر، کوته‌فکر، خودخواه یا بی‌عاطفه بدانند. چنین شخصی چنانچه احساس کند که موانعی در سر راهش قرار گرفته‌اند یا سایرین او را دست می‌اندازند، ناگهان به خشمی مخرب دچار می‌شود و حس انتقام در او ایجاد می‌شود. این واکنش گاهی «خشم خودشیفتگی» نامیده می‌شود و ممکن است برای همة افراد دخیل در آن پیامدهای فاجعه‌باری داشته باشد.
۸. اختلال شخصیت انزواطلب
خوشة ج خوشة ب از اختلالات شخصیت انزواطلب، وابسته و وسواس اجباری تشکیل شده است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت انزواطلب معتقدند که از نظر اجتماعی نالایق، ناپسند یا بی‌ارزشند و پیوسته از شرمسارشدن، مورد انتقاد قرار گرفتن یا طرد شدن هراس دارند. این اشخاص از ملاقات با دیگران پرهیز می‌کنند مگر آنکه از علاقة افراد به خود اطمینان داشته باشند و حتی در روابط عاشقانه هم خویشتندارند. اختلال شخصیت انزواطلب با اختلالات اضطرابی رابطه‌ای تنگاتنگ دارد و حتی ممکن است با طرد شدن خیالی یا واقعی از سوی والدین یا همتایان در کودکی هم ارتباط داشته باشد. تحقیقات نشان می‌دهند که افراد مبتلا به اختلال شخصیت انزواطلب واکنش‌های داخلی خودشان و سایرین را به شدت تحت نظر دارند و این امر مانع از مشارکت طبیعی یا آزادانة آنها در موقعیت‌های اجتماعی می‌شود. در این صورت دور باطلی آغاز می‌شود و در نتیجه هرقدر این اشخاص بیشتر واکنش‌های داخلی خود را کنترل می‌کنند، حس نالایق بودن در آنها افزایش می‌یابد و هر قدر که حس نالایق بودن در آنها افزایش می‌یابد، بیشتر واکنش‌های داخلی خود را کنترل می‌کنند.
۹. اختلال شخصیت وابسته
فقدان اعتماد به نفس و نیاز شدید به مراقبت دیگران از مشخصات اختلال شخصیت وابسته است. این اشخاص در اتخاذ تصمیمات روزمره به کمک زیادی نیاز دارند و اتخاذ تصمیمات مهم در زندگی‌ خود را به سایرین واگذار می‌کنند. این افراد به شدت از طردشدن هراس دارند و برای حفظ و ادامة روابط خود را به آب و آتش می‌زنند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته خودشان را بی‌کفایت و درمانده می‌دانند و بنابراین مسئولیت‌های شخصی‌شان را به دیگران واگذار می‌کنند و مایلند که سایر اشخاص از آنها مراقبت و مواظبت کنند. مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته با مراقبینشان احساس هماهنگی و نزدیکی می‌کنند و این اشخاص را شایسته، قدرتمند و ایده‌آل می‌دانند و برخوردشان با آنها با چاپلوسی و تواضع همراه است. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت وابسته غالباً با اشخاص مبتلا به اختلالات شخصیتی خوشة ب ارتباط برقرار می‌کنند زیرا این اشخاص از احترام و توجه بی‌قیدو‌شرط لذت می‌برند. به طور کل افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته دیدگاهی ساده‌‌اندیشانه و بچه‌گانه دارند و بینش آنها نسبت به خود و سایرین محدود است. این امر وابستگی آنها را تشدید می‌کند و موجب می‌شود که نسبت به سوءاستفاده و بهره‌کشی آسیب‌پذیر شوند.
۱۰ اختلال شخصیت وسواس اجباری
توجه شدید به جزئيات، قواعد، فهرست‌ها، نظم، سازمان یا برنامه‌ها از مشخصات اختلال شخصیت وسواس اجباری است؛ کمال‌گرایی در این اشخاص چنان شدت دارد که غالباً مانع از اتمام کارها می‌شود و تعهد نسبت به کار و بهره‌وری مانع از استراحت و ایجاد روابط می‌شود. شخص مبتلا به اختلال شخصیت وسواس اجباری غالباً بدگمان و محتاط، انعطاف‌ناپذیر و سلطه جو، جدی و خسیس است. اضطراب بنیادین وی از تصورش مبنی بر فقدان کنترل بر جهانی که از درک او خارج است ناشی می‌شود و هرقدر بیشتر تلاش می‌کند تا امور را تحت کنترل درآورد، بیشتر حس می‌کند که امور از کنترل او خارجند. در نتیجه او نمی‌تواند پیچیدگی یا جزئیات را تحمل کند و غالباً با مشاهدة امور به صورت نیکی یا شر مطلق جهان را ساده‌سازی می‌کند. روابط وی با همکاران، دوستان و خانواده در اغلب موارد به دلیل درخواست‌های غیرمنطقی و انعطاف‌ناپذیر وی از آنان دچار بحران می‌شود.
نکات پایانی
اگرچه اختلالات شخصیتی با اختلالات روانی، مانند اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی، تفاوت دارند؛ این اختلالات،‌ طبق تعریف، به آسیب‌های قابل ملاحظه منجر می‌شوند. مطابق برآوردها ۱۰ درصد از اشخاص به این اختلالات مبتلا هستند، اگرچه که این عدد در نهایت به این بستگی دارد که از نظر متخصصان بالینی مرز میان شخصیت‌ «عادی» و شخصیتی که منجر به آسیب‌های قابل ملاحظه می‌شود در کجاست. اگرچه تعیین مشخصات ۱۰ اختلال شخصیتی دشوار است، تشخیص این اختلالات به صورت قابل اطمینان از آن هم دشوارتر است. برای مثال ویژگی‌های شخصیتی تا چه حد باید از هنجارها فاصله داشته باشند تا به مثابة اختلال در نظر گرفته شوند؟ «آسیب‌های قابل ملاحظه» تا چه حدودی اهمیت دارند و «آسیب» چگونه تعریف می‌شود؟
پاسخ این پرسش‌ها هرچه که باشد، قطعاً استنباط شخصی در آنها نقش مهمی دارد. نفرت و پیش‌داوری‌های شخصی و تضاد ارزش‌ها همگی در تشخیص اختلالات شخصیتی نقش ایفا می‌کنند و برخی چنین استدلال می‌کنند که این تشخیص چیزی جز برچسبی مناسب برای اشخاص نامطلوب و منحرفان اجتماعی نیست.

ملاقات با خویشتن

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *