سبک‌های فرزندپروری

اینکه در تراپی والدین فرد مقصر تمام مشکلات او دانسته خواهند شد یک کلیشه است. این امر اتفاق نمی‌افتد. لیکن چندین دهه مطالعات روانشناختی حاکی از آنند که رویکرد فرزندپروری که عموماً توسط مادر و/یا پدر فرد دنبال می‌شود می‌تواند بر رویکرد او نسبت به روابط، چالش‌ها، و فرصت‌ها تاثیر بگذارد. این امر بدین معنا نیست که فرد بزرگسال نمی‌تواند تغییر کند، البته که می‌تواند، خصوصا وقتی آنچه در رفتارش تاثیر دارد را درک کند. و والدینی که از نقطه‌ضعف‌های سبک خودشان و چگونگی تاثیر آن بر فرزندشان آگاه می‌شوند نیز می‌توانند تغییر کنند.

در این مقاله می‌خوانیم:
چهار سبک اصلی فرزندپروری کدام‌اند؟
سبک والد چگونه می‌تواند روابط آیندۀ کودک را پیش‌بینی کند؟
مادران و پدران چگونه می‌توانند بفهمند سبک فرزندپروری آنها چیست؟
والدین چگونه می‌توانند مقتدرتر باشند؟
فرزندپروری حمایت‌گرانه چیست؟
الگوی فرزندپروری با دلبستگی چیست؟
مادران و پدران چگونه می‌توانند از الگوی فرزندپروری با دلبستگی فاصله بگیرند؟

چهار سبک اصلی فرزندپروری کدام‌اند؟
تحقیقات آغازشده توسط دایانا بامریند، روانشناس رشد، در دهۀ 1960 سه سبک اصلی فرزندپروری یعنی مستبدانه، سهل‌گیرانه، و مقتدرانه را شناسایی کرد. پژوهش‌های بعدی سبک چهارمی به نام غافلانه را اضافه کردند. هیچ والدی به طور کامل در یکی از این چهار دسته نمی‌گنجد اما این دسته‌ها معرف رویکردهای بسیاری از والدین هستند.

والد مستبد به دنبال حفظ سطح بالایی از کنترل بر فرزندان خود است. او ممکن است مجموعه قوانین سختگیرانه‌ای را تنظیم و پیروی کند و به احتمال زیاد طرفدار تنبیه بدنی مانند کتک زدن است و این کار را انجام می‌دهد. کودکانی که والدین بسیار مستبد دارند ممکن است از نظر اجتماعی دچار مشکل شوند و ممکن است خودشان به والدین مستبد تبدیل شوند.
والدین غافل (که درگیرنشده یا کناره‌گیر نیز نامیده می‌شوند) نقش والدگری محدودی را برعهده می‌گیرند. آنها ممکن است به اندازۀ دیگر والدین برای هم‌صحبتی، بازی، یا دیگر فعالیت‌ها وقت نگذارند و حتی قوانینی برای خانه وضع نکنند. برخی از کودکانی که والدین غافل دارند ممکن است نسبت به قوانین خارج از خانه مقاومت کنند و در خودکنترلی دچار مشکل شوند.
والدین سهل‌گیر (یا آسان‌گیر) ممکن است گرم و مهربان باشند اما احتمالاً قوانین زیادی برای فرزندان خود وضع نمی‌کنند. آنها ممکن است ترجیح بدهند دوست فرزند خود باشند تا والد او. تحقیقات حاکی از آنند که کودکانی که والدین سهل‌گیر دارند ممکن است خلاقیت زیادی داشته باشند اما حق به جانب نیز باشند و در روابط خود بیشتر به دنبال گرفتن باشند تا بخشش.
والدین مقتدر آن چیزی را دنبال می‌کنند که به طور گسترده رویکرد ارجح دانسته می‌شود. چنین والدینی انعطاف‌پذیر و واقع‌گراتر هستند. آنها حد و مرز مشخصی ترسیم می‌کنند اما در حدود آن، از استقلال کودک نیز حمایت می‌کنند. در چنین خانواده‌هایی نظم ممکن است بیشتر حمایت‌گر باشد تا تنبیهی، و همچنانکه کودکان بزرگتر می‌شوند استقلال آنها نیز بیشتر می‌شود. کودکانی که والدین مقتدر دارند احتمالاً دارای خوداتکایی و خودکنترلی بسیار رشدیافته هستند.

سبک والد چگونه می‌تواند روابط آیندۀ کودک را پیش‌بینی کند؟
تحقیقات اخیر حاکی از آنند که سبک یک والد در برخی خانواده‌ها، خصوصاً از منظر حفظ کنترل بر کودکان، می‌تواند فرزندان آنها را نسبت به سوءاستفادۀ عاطفی از سوی شریک عاطفی آنها در آینده، کارکنان، و دیگران، آسیب‌پذیر نگاه دارد. محققان دریافته‌اند که افرادی که با والدی رشد یافته‌اند که کنترل روانی سختگیرانه‌ای بر آنها داشته است، در آینده مشخصاً نسبت به شرکای عاطفی سوءاستفاده‌گر آسیب‌پذیر هستند. با این حال به نظر می‌رسد این اثر با تجربۀ ملایمت عاطفی از طرف والد دیگر خنثی می‌شود. تحقیقات همچنان به دنبال کشف تاثیرات سبک‌های فرزندپروری مختلف در یک خانوادۀ یکسان است و اینکه آیا فرق می‌کند که والد مستبد پدر باشد یا مادر.

مادران و پدران چگونه می‌توانند بفهمند سبک فرزندپروری آنها چیست؟
اکثر تحقیقات سبک‌های فرزندپروری، چگونگی تاثیر سبک‌ها بر کودکان و چگونگی تعدیل تاثیرات منفی را ارزیابی کرده‌اند. اما دیگر تحقیقات بر کمک به خودآگاه‌تر شدن والدین و تغییر سبک‌های خود برای ایجاد روابط سالم‌تر با فرزندشان متمرکز شده‌اند. برخی از محققان سنجه‌های تحلیلی را ایجاد کرده‌اند که در آن والدین بیان‌ می‌کنند که چگونه به سناریوهای خاص واکنش نشان می‌دهند و سپس احتمالاً از طریق روان‌درمانی به آنها کمک می‌کنند که رویکرد متعادل‌تری را پیش بگیرند.

والدین چگونه می‌توانند مقتدرتر باشند؟
اکثر والدین عملاً خودشان را مستبد، مقتدر، یا غیر آن نمی‌دانند و بسیاری از مادران و پدران به اندازۀ کافی خودآگاه هستند که بدانند ممکن است همیشه با فرزند خود سازگار نباشند. کارشناسان اظهار می‌کنند که توجه به برخی دستورالعمل‌های عمومی می‌تواند به والدین کمک کنند تا سبک سالم‌تری را اتخاذ کنند. برای مثال، به صورت آگاهانه گرم و صمیمی بودن نسبت به کودکان، تعیین محدودیت‌های متناسب با سن، گوش دادن فعالانه به دغدغه‌های کودکان، باملایمت اما قاطعانه درخواست اینکه با آنها با احترام رفتار شود، و توجه به خوب بودن بچه‌ها و حصول اطمینان از اینکه آنها بدانند دیده شده‌اند.

فرزندپروری حمایت‌گرانه چیست؟
فرزندپروری حمایت‌گرانه معرف رویکردی نسبت به فرزندپروری مقتدرانه است که در آن مادران و پدران حواسشان است که چند وقت یکبار به فرزند خود نه می‌گویند (که اغلب هم باید بگویند خصوصاً وقتی فرزندان کوچکتر هستند) تا بتوانند فرصت‌های بیشتری پیدا کنند تا به نحو تشویق‌کننده‌ای بله بگویند و به رشد عزت نفس و اعتماد به نفس کودکان کمک کنند. وقتی غالباً به کودک گفته می‌شود چه کارهایی را نمی‌تواند انجام دهد، او احساس طردشدگی از جانب والد می‌کند حتی اگر قصد والد خوب باشد و این امر احتمالاً دارای پیامدهای عاطفی منفی خواهد بود. متواضع و حمایت‌گر بودن آگاهانه با کودکان می‌تواند به آنها در درونی‌سازی خودباوری کمک کند.

الگوی فرزندپروری با دلبستگی چیست؟
الگوی فرزندپروری با دلبستگی، اصطلاحی که اولین بار توسط ویلیام سیرز، پزشک اطفال، به کار رفت به معنای رویکردی در فرزندپروری است که در آن مادران و پدران به صورت فیزیکی و عاطفی به کودکان خود نزدیک هستند خصوصاً وقتی کودک کم‌سن‌تر است. مشخصۀ عملی این رویکرد مدت‌های طولانی‌تر شیردهی و خوابیدن کودک در کنار والدین است. سیرز این رویکرد را اینگونه تعریف می‌کند:« آنچه مادران و پدران به طور ناخودآگاه انجام می‌دادند اگر فرزندشان را در جزیره‌ای دورافتاده بزرگ می‌کردند.» به هر حال شواهد ناچیزی وجود دارد که این رویکرد به پیامدهای روانشناختی مثبتی برای کودکان منجر می‌شود و بسیاری از کارشناسان فرزندپروری با دلبستگی را رد کرده و آن را زحمتی غیرضروری برای والدین و به‌طور بالقوه موجب ایجاد تعارض و اختلاف بین والدین جدید می‌دانند.

مادران و پدران چگونه می‌توانند از الگوی فرزندپروری با دلبستگی فاصله بگیرند؟
والدینی که خود را متعهد به فرزندپروری با دلبستگی می‌کنند و زمان و روحیۀ لازم را برای حفظ این رویکرد در دوران کودکی دارند، ممکن است سپس با چالش کنار گذاشتن این رویکرد مواجه شوند. این مادران و پدران ممکن است نیاز داشته باشند که به طور آگاهانه «فرزندپروری برای دل‌گسستگی» را تمرین کنند تا کودکانی که قرار است به اوایل دوران نوجوانی وارد شوند بتوانند استقلال و دوستی‌های سالم را شکل دهند و در عین حال در مقابل احساس طردشدگی خود مقاومت کنند زیرا بچه‌ها شروع به مقاومت در برابر تلاش‌های والدین می‌کنند تا سطح ارتباطی قبلی خود با والدینشان را حفظ کنند.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *