منابع آموزشی/ مطالب عمومی

یکی از مهمترین مشکلات و مسائل جامعه امروز ایران و جهان، مسئله طلاق و موضوعات و آسیبهای آن در خانواده است. بسیاری از زنان و مردان امروزه بدون آشنایی با اصول تشکیل خانواده و بدون مراجعه به روان درمانگری که کارگاه زوج درمانی گذرانده است مبادرت به ازدواج می کنند
همین موضوع سبب بروز اتفاقات بسیاری در زندگی زناشویی آنان می گردد که حل آن می تواند هزینه بسیاری را بر افراد تحمیل کند
زوج درمانی نوعی روان درمانی است که در آن ، یک درمانگر با تجربه بالینی که با زوجین کار می کند و کارگاه زوج درمانی با مدرک مورد تایید سازمان نظام روانشناسی دیده است، به دو شخص درگیر در یک رابطه زناشویی کمک می کند تا بینشی در رابطه خود ، حل تعارض و بهبود رضایت از روابط داشته باشند، با استفاده از انواع مداخلات درمانی
اگرچه ممکن است زوج درمانی بسته به گرایش نظری درمانگر متفاوت باشد ، همه زوج درمانگرها تمایل دارند عناصر کلی زیر را در بر گیرند
 تمرکز بر یک مشکل خاص (یعنی مشکلات جنسی ، اعتیاد به اینترنت ، حسادت)- 

افرادی که افسردگی را تجربه می کنند ممکن است احساس بی ارزشی یا ناامیدی را تجربه کنند. ممکن است احساس گناه نامعقول داشته باشند. برخی از افراد ممکن است افسردگی را به عنوان عصبانیت یا تحریک پذیری تجربه کنند. تمرکز یا تصمیم گیری ممکن است دشوار باشد. بیشتر مردم علاقه خود را به چیزهایی که قبلا از آن لذت می‌بردند از دست می‌دهند و ممکن است خود را از دیگران جدا کنند.

اما این تمام ماجرا نیست. افسردگی دارای علایمی جسمی نیز هست؛ مانند مشکلات خواب ، اشتها و انرژی و دردهای غیر قابل توجیه. برخی ممکن است در مورد مرگ یا پایان دادن به زندگی خود (خودکشی) تصوراتی در ذهن داشته باشند.افسردگی بیش از دو هفته طول می‌کشد، معمولا به خودی خود از بین نمی‌رود و بر زندگی اجتماعی و فردی فرد تاثیر می‌گذارد. این یک بیماری واقعی است و بسیار قابل درمان است. اگر نگران افسردگی هستید، مهم است که به دنبال کمک باشید.

مقدمه

روانشناسی بهداشت، در سالهای اخیر اهمیت زیادی برای نقش راهبردهای مقابله و سبک زندگی افراد در چگونگی وضعیت سلامت جسمانی و روانی آنها قائل شده است. شیوه‌های مقابله ، توانایی‌های شناختی و رفتاری هستند که فرد مضطرب به منظور کنترل نیازهای خاص درونی و بیرونی فشارآور بکار می‌گیرد. در مقابله مذهبی ، از منابع مذهبی مثل دعا و نیایش ، توکل و توسل به خداوند و …. برای مقابله استفاده می‌شود. از آنجایی که این نوع مقابله‌ها هم منبع حمایت عاطفی و هم وسیله‌ای برای تفسیر مثبت حوادث زندگی هستند، می‌توانند مقابله‌های بعدی را تسهیل نمایند، بنابراین به کارگیری آنها برای اکثر افراد، سلامت ساز است

 

رفتارهای مذهبی ارزش مثبتی در پرداختن به نکات معنی‌دار زندگی دارند. رفتارهایی از قبیل توکل به خداوند رفتن به مکان عبادت و … می‌توانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرش‌های مثبت ، موجب آرامش درونی فرد شوند. باور به این که خدایی هست که موقعیت‌ها را کنترل می‌کند و ناظر بر عبادت کننده‌هاست، تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش می‌دهد. بطوری که اغلب افراد مومن ارتباط خود را با خداوند مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمی توصیف می‌کنند و معتقدند که می‌توان از طریق اتکاء و توسل به خداوند، اثر موقعیت‌های غیرقابل کنترل را به طریقی کنترل نمود. به همین دلیل گفته می‌شود که مذهب می‌تواند به شیوه فعالی در فرآیند مقابله موثر باشد.

 

بطور کلی مقابله مذهبی ، متکی بر باورها و فعالیت‌های مذهبی است و از این طریق در کنترل استرس‌های هیجانی و ناراحتی‌های جسمی به افراد کمک می‌کند. داشتن معنا و هدف در زندگی ، احساس تعلق داشتن به منبعی والا ، امیدواری به کمک و یاری خداوند در شرایط مشکل‌زای زندگی ، برخورداری از حمایت‌های اجتماعی ، حمایت روحانی و … همگی از جمله منابعی هستند که افراد مذهبی با برخورداری از آنها می‌توانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی ، آسیب کمتری را متحمل شوند

مذهب و مقابله با فشارهای روانی

مذهب می‌تواند در تمامی عوامل ، نقش موثری در استرس‌زایی داشته باشد و در ارزیابی موقعیت ، ارزیابی شناختی فرد ، فعالیت‌های مقابله ، منابع حمایتی و … سبب کاهش گرفتاری روانی شود. بر این اساس ، مدتها است که تصور می‌شود بین مذهب و سلامت روان ارتباط مثبتی وجود دارد و اخیرا نیز روان‌شناسی مذهب ، حمایت‌های تجربی زیادی را در راستای این زمینه فراهم آورده است. ویتر و همکاران او نشان دادند که 20 تا 60 درصد متغیرهای سلامت روانی افراد بالغ ، توسط باورهای مذهبی تبیین می‌شود. در مطالعه دیگری ، ویلتیز و کریدر نشان دادند که در یک نمونه 1650 نفری با میانگین سنی 50 ، نگرش‌های مذهبی با سلامت روانی رابطه مثبتی دارند

 

بر اساس مطالعات انجام شده دیگر، بین مذهبی بودن و معنادار بودن زندگی و سلامت روانی ارتباط نزدیکی وجود دارد. در یک بررسی که 836 بزرگسال با میانگین 73.4 سال شرکت داشتند، معلوم شد که بین سه شاخص مذهبی بودن (فعالیت‌های مذهبی غیرسازمان یافته و فعالیت‌های مذهبی سازمان یافته) و روحیه داشتن و دلگرمی به زندگی ، همبستگی مثبتی وجود دارد. به علاوه اسپیکا و همکارانش ، 36 مطالعه تجربی در مورد مرگ و درگیری مذهبی را مرور کردند و نتیجه گرفتند که ایمان قوی‌تر ، یا معتقد بودن به زندگی بعد از مرگ با ترس کمتر از مرگ ، همبستگی دارد. همچنین افرادی که نمره بالاتری در شاخص مذهب درونی داشتند، ترس کمتری را از مرگ گزارش کردند

مذهب و مقابله با اضطراب

مطالعات دیگر ، تاثیر مداخلات مذهبی را در کاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی پس از بهبودی نشان داده‌اند. به عنوان مثال ، نتایج دو بررسی نشان داد، کسانی که به اعتقادات مذهبی پایبند بودند، اضطراب و ناراحتی کمتری را نسبت به کسانی که به اعتقادات مذهبی پای بند نبودند، گزارش کرده‌اند. گارنتر و همکاران در زمینه سلامت روانی و اعتقادات مذهبی شش مقاله را مورد بررسی قرار دادند

 

دریافتند که در تمام این مطالعات بین اعتقادات مذهبی و سلامت روانی رابطه مثبتی وجود دارد. هانت، سازگاری زناشویی 64 زوج را مورد بررسی قرارداد و نشان داد که مذهب بطور مثبت با سازگاری زناشویی  خوشحالی و رضایت زناشویی بالاتر ارتباط دارد و همچنین نتیجه گرفت که مذهب یک عامل مهم در جلوگیری از طلاق است

مذهب و تصور ذهنی از مرگ

زاکرمن و همکاران در پژوهشی گزارش کردند، در افراد سالمندی که نمره کمتری در شاخص مذهبی بودن به دست آوردند، میزان مرگ و میر 42 درصد بود، در حالی که این میزان برای افراد سالمندی که نمره شاخص مذهبی بالایی داشتند، 19 درصد بود. در مطالعه دیگری کونینگ ، کلین و همکاران دریافتند که سرطان در بین افرادی که نمره بالاتری در شاخص مذهبی درونی کسب می‌کنند کمتر شایع است. در بررسی دیگری ، مشاهده کردند افرادی که همیشه از مقابله‌های مذهبی استفاده می‌کنند، نسبت به افرادی که کمتر و گاهی از این مقابله‌ها استفاده می‌کنند، در 9 شاخص از 12 شاخص سلامت روانشناختی ، نمرات بالاتری کسب کردند

 

موریس اثر حضور در مکانهای مذهبی را روی افسردگی و اضطراب 24 بیمار سالمند بررسی کرد. او دریافت که علائم آنها بعد از رفتن کاهش زیادی داشته و حداقل تا ده ماه بعد از برگشتن از زیارت هم این اثر ادامه دارد. در مطالعه دیگری ، مکین‌توش نقش مذهب را در سازگاری افراد با یک رویداد معنی‌دار زندگی بررسی کرد. او با 124 پدر و مادری که کودک خود را به علت سندرم مرگ ناگهانی از دست داده بودند، مصاحبه کرد و دریافت که مذهبی بودن با یافتن معنی در مرگ ارتباط مثبتی دارد. به علاوه مذهبی بودن با افزایش صلاحیت روانی و کاهش ناراحتی در بین والدین در طی 18 ماه بعد از مرگ کودکانشان، ارتباط داشت

دکتر روانشناس نحوه تفکر، احساس و رفتار ما را از دیدگاه علمی مطالعه می‌کند و این دانش را برای کمک به افراد در درک، توضیح و تغییر رفتار آنها به کار می‌برد

روانشناسان کجا کار می‌کنند؟

برخی از روانشناسان در درجه اول به‌ عنوان محقق و استاد در دانشگاه‌ها و سازمان‌های دولتی و غیردولتی کار می‌کنند. برخی دیگر در درجه اول به‌ عنوان متخصص سلامت روان در بیمارستان‌ها، مدارس، کلینیک‌ها، مراکز اصلاح و تربیت، برنامه‌های کمک به کارمندان و دفاتر خصوصی کار می‌کنند. برخی دیگر به‌عنوان مشاور شرکت‌ها و سازمان‌های مختلف کار می‌کنند. بسیاری از روانشناسان هم در تحقیق و هم در عمل فعال هستند

دکتر روانشناس چه کاری انجام می‌دهد؟

روان شناسان در طیف وسیعی از موضوعات مربوط به نحوه تفکر، احساس و رفتار افراد درگیر تحقیق، تمرین و آموزش فعال هستند. کار آنها می‌تواند افراد، گروه‌ها، خانواده‌ها و همچنین سازمان‌های بزرگ‌تر در دولت و صنعت را درگیر کند. بعضی از روانشناسان تحقیقات خود را بیشتر بر روی حیوانات متمرکز می‌کنند. اما نتیجه همه این تحقیقات در حوزه‌های زیر به کار می‌روند و یک دکتر روانشناس به حل مسائل زیر در مراجعان و بیماران خود کمک می‌کند

 مشکلات بهداشت روان مانند افسردگی، اضطراب، ترس و غیره 

عوامل تعیین‌کننده رفتار مانند عوامل عصبی، ژنتیکی، روان‌شناختی و اجتماعی

 عوامل تعیین‌کننده سلامت و عوامل روان‌شناختی که به سلامت و مدیریت بیماری کمک می‌کنند

نقش عوامل روان‌شناختی در پیشگیری از بیماری و حفظ سلامت جسمی

توان‌بخشی و سازگاری با ناتوانی و بیماری مزمن

آسیب مغزی، بیماری‌های دژنراتیو مغز 

درک و مدیریت درد 

رابطه بین عوامل روان‌شناختی و شرایط جسمی و بیماری (به‌عنوان مثال دیابت، بیماری قلبی، سکته) 

مدیریت جنبه‌های روان‌شناختی بیماری‌های فانی و مراقبت‌های مربوط به سوگواری

 عملکردهای شناختی (به‌عنوان مثال، یادگیری، حافظه، حل مسئله، توانایی فکری) 

توانایی‌ها و مشکلات رشد و رفتاری در طول عمر

 رفتار مجرمانه، پیشگیری از جرم، و خدمات برای قربانیان و مجرمان فعالیت جنایی

اعتیاد، مصرف مواد (به‌عنوان مثال سیگار کشیدن، الکل، داروهای تجویز شده و مصرف تفریحی) 

استرس، عصبانیت و سایر جنبه‌های مدیریت سبک زندگی

 مشاوره دادگاه در مورد نقش عوامل روانی در امور حقوقی (به‌عنوان مثال، حوادث و جراحات، توانایی والدین، صلاحیت اداره امور شخصی)

 روانشناسی محل کار (به‌عنوان مثال انگیزه، رهبری، بهره‌وری، بازاریابی، محل کار سالم)

 روابط و مشکلات زناشویی و خانوادگی

 رفتارها و نگرش‌های اجتماعی و فرهنگی

 رابطه بین فرد و گروه‌های زیادی که وی عضو آن است (به‌عنوان مثال کار، خانواده، جامعه)

عوامل روان‌شناختی مربوط به عملکرد در کار، مدرسه، تفریح و ورزش

تفاوت دکتر روانشناس و روانپزشک چیست؟

متخصصانی که معمولاً افراد مبتلا به مشکلات روانی را درمان می‌کنند روانشناسان و روانپزشکان هستند. یک دکتر روانشناس دارای مدرک دکترا در روانشناسی است که شامل 6 تا 10 سال مطالعه دانشگاهی در مورد نحوه تفکر، احساس و رفتار افراد است. روانشناسانی که دارای مدرک دکترا هستند، می‌توانند از عنوان دکتر استفاده کنند. این روانشناسان دوره تحصیلی خود را در روانشناسی بالینی، مشاوره، روانشناسی بالینی یا روانشناسی آموزشی به پایان رسانده‌اند
اگرچه روانشناسان دوره‌های علمی عمومی دیده‌اند و در حوزه خاصی تخصص ندارند، اما حوزه فعالیت خود را باید به تائید نهادهای نظارتی برسانند و لازم است در محدوده صلاحیت خود عمل کنند. به‌عنوان مثال، تنها روانشناسی می‌تواند روان عصب‌شناسی را انجام دهد (ارزیابی و درمان مشکلات تفکر یا عملکرد مغز که ممکن است بعد از تصادف یا سکته رخ دهد) که در زمینه روانشناسی اعصاب آموزش دیده باشد
دکتر روانشناس می‌تواند با کودکان کار کند که در زمینه روانشناسی کودک و نوجوانان آموزش دیده باشد. به طور معمول، این روانشناس هنگام تحصیل در مقطع تحصیلات تکمیلی این دوره‌ها را دیده و تجارب آموزشی را برای آماده‌سازی خود برای کار در یک حوزه خاص انتخاب می‌کنند
دقت داشته باشید که در تمام این دوره‌ها، یک روانشناس به‌هیچ‌وجه مجاز به تجویز دارو نیست. تجویز دارو در حوزه کار پزشکان است و یک روانشناس حتی با مدرک دکترا نیز نمی‌تواند این کار را انجام دهد. درصورتی‌که طی مصاحبه بالینی و درمان مشخص شود که بیمار به دارو نیاز دارد، دکتر روانشناس باید مراجع را به روانپزشک ارجاع دهد.
روانپزشکان از متخصصان آموزش دیده در دانشکده‌های پزشکی، زیر نظر وزارت بهداشت و پزشکی هستند که در زمینه بهداشت روان و اختلالات روانی تخصص خود را اخذ می‌کنند. روانپزشکان اغلب از داروها برای کمک به بیماران خود در مدیریت اختلالات روانی استفاده می‌کنند. در درمان برخی از اختلالات، مصرف داروها بسیار ضروری است (اسکیزوفرنی، اختلالات دوقطبی و افسردگی شدید)
بنابراین، درحالی‌که دکتر روانشناس از روان‌درمانی، گفتگو درمانی و سایر روش‌های غیر دارویی برای درمان بیماران بهره می‌گیرند، روانپزشک از دارو در کنار روش‌های فوق بهره می‌گیرد

دکتر روانشناس از چه طریقی درمان می‌کند؟

روش‌های متعددی برای حل مشکلات و مسائل مراجعان و بیماران استفاده می‌شود. استفاده از این روش‌ها به نیاز بیمار و مشکل او بستگی دارد. برای مثال، برای کسی که دچار مشکل فوبیا است، از مواجهه درمانی استفاده می‌شود. اما برای کسی که دچار مشکل با همسرش است، زوج‌درمانی و گفتگو درمانی توصیه می‌شود
روان‌درمانی (درمان از طریق گفتگو) یکی از مهم‌ترین روش‌های درمانی مورداستفاده توسط روانشناس است. انواع تکنیک‌های درمانی در آن استفاده می‌شود که هدف از آنها کمک به فرد در تشخیص و تغییر احساسات، افکار و رفتارهای ناراحت‌کننده است. در اغلب موارد، روان‌درمانی توسط یک متخصص سلامت روان مجاز و آموزش دیده و به صورت یک‌به‌یک یا با چند بیمار دیگر در محیط گروهی، انجام می‌شود
روان‌درمانی می‌تواند به دلایل مختلفی توسط دکتر روانشناس انجام شود. از جمله استرس شدید یا بلندمدت ناشی از یک وضعیت شغلی یا خانوادگی، از دست دادن یکی از عزیزان، یا رابطه یا دیگر مسائل خانوادگی
از سوی دیگر، برای درمان بیماری‌هایی مانند افسردگی، اختلال دوقطبی، استرس پس از سانحه یا سایر اختلالات، روان‌درمانی به‌عنوان درمان اولیه یا همراه با دارو استفاده می‌شود
روان‌درمانی به شیوه‌های مختلفی نیز انجام می‌شود، مانند رفتار درمانی شناختی. رفتار درمانی شناختی روشی است که به دنبال تغییر الگوهای فکری بیمار است. در این روش، الگوهای غلط و بی‌اساس فکری مراجع یا بیمار شناسایی می‌شود. در طول درمان به او کمک می‌شود که این الگوهای فکری را تغییر داده و با الگوهای سالم‌تر جایگزین کند
نوع روش خاصی که دکتر روانشناس استفاده می‌کند به شرایط درمان، آموزش و تجربه درمانگر بستگی دارد. در عین حال، ممکن است درمانگر اصول رویکردهای مختلف را با هم ترکیب و سازگار کند
روان‌درمانی می‌تواند جایگزینی برای دارو باشد یا می‌تواند همراه با سایر گزینه‌های درمانی مانند داروها استفاده شود. انتخاب برنامه درمانی مناسب باید بر اساس نیاز فردی و وضعیت پزشکی و تحت نظر یک متخصص سلامت روان انجام شود
به یاد داشته باشید که هر روشی که برای درمان شما به کار رود، باید شواهدی از پیشرفت درمان طی چند جلسه شاهد باشید. درصورتی‌که تحت درمانی قرار دارید که احساس می‌کنید بهتر نشده‌اید، با دکتر روانشناس خود مشورت کنید یا به دنبال رویکرد یا متخصص دیگری باشید. هدف از درمان تخفیف علائم و بهبود کیفیت زندگی است

شناخت احساسات و توانایی مدیریت آنها یکی از مهمترین مهارتهایی است که میتوان به دست آورد

افرادی که به خوبی احساساتشان را در‌می‌یابند و می‌توانند خودشان را آرام کنند یا رفتارسازگاری با موقعیت در پیش بگیرند، زندگی بهتری دارند و روابط سالم‌تری برقرار می‌کنند و با مشکلات و شکست‌ها به خوبی کنار می‌آیند

احساسات قوی گاهی می‌توانند ویرانگر باشند. هم بچه‌ها و هم بزرگسالان باید تلاش کنند تا واکنش‌شان را در برابراحساساتشان کنترل کنند و طوری رفتار کنند که مهار احساسات از دستشان خارج نشود

برای مثال آیا تا به‌ حال به قدری عصبانی شده‌اید که به کسی که دوستش دارید، حرفی بزنید که دلتان نمی‌خواسته بزنید؟ بعد که آرام می‌شوید،احساسات هم آرام می‌گیرد، آرزو می‌کنید کاش چنان برخوردی نکرده بودید؟

همهٔ ما چنین رفتارهایی داشته‌ایم، اما برای بچه‌ها در دوران رشد خیلی مهم است که یاد بگیرند چگونه این احساسات و عواطف را کنترل کنند تا بتوانند با شرایط مختلف سازگاری بهتری داشته باشند

چطور با کودکان دربارهٔ عواطف حرف بزنیم-

چرا رفتار بد اشکالی ندارد؟-

زندگی شاد چیست؟ زندگی پرمعنا کدام است؟-

چرا کودکان ژاپنی نمی‌خواهند مدرسه بروند؟-

آموزش کودکان در مورد احساسات‌شان و چگونگی مهار آنها باعث می‌شود مهارت‌های زندگی و راهبرد‌هایی یاد بگیرند که بتوانند در مسیر زندگی از موقعیت‌های سخت بگذرند و این شرایط را با آرامش و هدفمندی بیشتری پشت سر بگذرانند

فهمیدن دلیل هر احساس

ما انسان‌ها، احساساتی داریم که می‌توانیم با آدم‌های اطراف‌مان ارتباط برقرار کنیم و می‌توانیم دریابیم که چه چیزی حالمان را خوب می‌کند و چه چیزی حالمان را بد می‌کند

احساسات ما مثل قطب‌نمایی درونی عمل می‌کنند و به ما کمک می‌کنند تا دریابیم هر موقعیتی چه احساسی در ما ایجاد می‌کند. این دریافت به ما کمک می‌کند تا تصمیم بگیریم آیا می‌خواهیم در این موقعیت باشیم یا نه و به ما اجازه می‌دهد که بدانیم چه کارهایی را در زندگی می‌خواهیم یا نمی‌خواهیم انجام دهیم

لازم است بدانیم چه زمانی احساسی در ما ایجاد می‌شود و این احساس چیست و چه می‌خواهد به ما بگوید. برای مثال، اگر کودکی با آدم‌هایی به سر می‌برد که او را تحت‌فشار قرار می‌دهند و دچار اضطراب می‌شود و احساس بدی نسبت به خود پیدا می‌کند، خیلی مهم است که بتواند این احساس را بشناسد و احساسش به او بگوید که در موقعیت و شرایط درستی قرار ندارد

اگر بتواند به احساساتش گوش دهد و در برابر احساساتش واکنش نشان دهد، بیشتر جذب کسانی خواهد شد که احساس خوبی در مورد خودش به او بدهند

کودکی که به این آگاهی نرسیده باشد نمی‌تواند بفهمد که دوستانی که انتخاب کرده است تأثیر منفی بر سلامت روانی او می‌گذارند

برای مهار بهتر احساسات

احساسات ما می‌توانند تا حد زیادی بر روحیه و رفتارهای ما اثر بگذارند. اگر خیلی عصبانی، مضطرب یا نگران باشید این احساسات بر دوستی‌ها و روابط خانوادگی و تحصیل و احساس شادمانی و خوشبختی شما اثر می‌گذارد

داشتن احساسات منفی شدید هم باعث می‌شود که بچه‌ها احساس کنند دلشان نمی‌خواهد در سرگرمی‌های گروهی و فعالیت‌های خارج از مدرسه شرکت کنند و خیلی مهم است که به بچه‌ها کمک کنیم تشخیص بدهند که چه زمانی احساس ناراحتی می‌کنند تا بتوانند دلیل آن را بفهمند و تلاش کنند راه‌حلی برای رسیدن به احساس بهتر پیدا کنند

مهارت ‌ در شناخت احساسات و درک اینکه احساسات چطور فرد را کنترل می‌کنند، اثر گسترده‌ای بر هدفمندی و در اختیار گرفتن زندگی دارد

افسانه‌های پریان؛ کلیشه‌های جنسیتی که برای کودکان مضرند؟-

آیا می‌دانید کودک‌تان چه چیزی در اینترنت می‌بیند؟-

چگونه با اضطراب‌های بعد از رفع محدوديت‌ها كنار بياييم-

احساسات منفی باعث افکار منفی میشود

اگر مدام تلاش کنیم بفهمیم چه زمانی احساس ناراحتی می‌کنیم، همین باعث افکار ناراحت‌کننده می‌شود

خیلی مهم است که به بچه‌ها کمک کنیم تا بفهمند افکارشان در اختیار خود آنهاست. اگر بیشتر اوقات به چیزهایی مثل، “من خیلی خوب نیستم” یا “هیچ‌کس مرا دوست ندارد” فکر کنند؛ این افکار بر طرز فکر آنها اثر می‌گذارد و نگرش آنها را به موقعیت‌هایی که درآن قرار می‌گیرند، تعیین می‌کند

به کودکان باید یاد بدهیم که می‌توانند این افکار را تغییر دهند و تصمیم بگیرند که با تغییرافکارشان، دریافت‌شان را از محیط اطراف‌شان دگرگون کنند ودر آینده جوانانی شوند که رویکرد دیگری به امور منفی دارند و شادتر هستند و خودشان را باور دارند

پیامی که باید شنیده شود این است که اگر باور داشته باشند، می‌توانند کاری را که می‌خواهند انجام دهند. تنها کاری که باید بکنند باور داشتن است. اولین گام مثبت برای سلامت روانی و تندرستی این است که متوجه باشیم چه زمانی احساس ناراحتی می‌کنیم تا افکار منفی خود را تغییر دهیم

میتوانیم کمک بخواهیم

گاهی وقتی حالمان خوب نیست، لازم است از آدم‌های دور‌وبرمان کمک بگیریم، مادر ‌و‌ پدر‌ها، بزرگ‌تر‌ها، معلم‌ها یا دوستان

اینکه بدانیم چه زمانی در مورد احساساتمان احتیاج به کمک داریم، خیلی مهم است و بیشتر بچه‌ها نمی‌توانند خودشان آن را بفهمند. آنها نیاز به راهنمایی و پشتیبانی مداوم در مورد احساسات‌شان دارند تا بدانند چطور آرامش پیدا کنند

بیشتر اوقات کودکان وقتی احساساتشان سرریز می‌کند، فقط نیاز به آغوشی اطمینان‌بخش دارند یا کسی که بدون داوری به حرف‌های آنها گوش کند؛ کسی که احساسات کودک برایش مهم باشد نه موقعیتی که پیش آمده است. کودکان باید بتوانند احساسات شدید‌شان را با آدم بزرگ رازداری که آنها را راهنمایی کند، در میان بگذارند

یادگیری ارتباط با آدم‌های اطراف و تشخیص نیاز‌ها و خواسته‌ها به کودکان کمک می‌‌کند که راه‌های سالمی برای پرورش و تنظیم احساسات خود پیدا کنند

شما میتوانید دوست بهتری باشید

وقتی در تشخیص احساسات خودتان مهارت پیدا کردید و توانستید آنها را اداره کنید و با دیگران به خوبی ارتباط برقرار کنید، می‌توانید به دیگران هم کمک کنید که همین کار را بکنند

بچه‌هایی که به خوبی احساسات آدم‌های اطرافشان را می‌فهمند، می‌توانند بگویند چه زمانی حال آدم‌های دور‌وبرشان خوب نیست و در نتیجه واکنش‌های مناسبی نشان می‌دهند و به آنها کمک می‌کنند

آنها می‌توانند از خواهر و برادر‌هایشان و دوستان و آدم‌های اطرافشان حمایت کنند و به آنها کمک کنند تا با هم روابط بهتری برقرار کنند

:چند راه برای کمک به کنترل احساسات کودک

مراقبه یا مدیتیشن: زندگی کودکان خیلی پر‌مشغله شده است، آنها دیگر وقتی برای فراغت و آرامش ندارند بخصوص با بازی‌های کامپیوتری و فناوری‌ها و شبکه‌های اجتماعی. مراقبه یا مدیتیشن روشی عالی برای آرامش ذهن است و به بچه‌ها کمک می‌کند تا با خودشان ارتباط برقرار کنند و احساس آرامش کنند. مراقبه و مدیتیشن باعث دگرگونی بزرگی در چگونگی واکنش‌های احساسی آنها می‌شود. مراقبه همچنین بهترین راه برای کمک به آرام گرفتن و خوابیدن کودکان است. مراقبهٔ تصویری خیلی بهتر است چون داستانی در مورد مکانی آرامش‌بخش برای کودک نقل می‌شود و او گوش می‌دهد و آن مکان را در ذهن خود تصور می‌کند

تنفس آگاهانه: وقتی بچه‌ها احساساتی می‌شوند به آنها کمک کنید تا آرام شوند و از آنها بخواهید که ۱۰ بار نفس عمیق بکشند. به نظر کار مهمی نیست اما واقعاً اثر دارد! بگویید نفس بگیرند و به آهستگی هوا را بیرون دهند. توضیح دهید که هر بار نفس می‌گیرند تصور کنند که با هر نفس نیروی مثبت در آنها جاری می‌شود. وقتی نفس خود را بیرون می‌دهند به آنها بگویید که تصور کنند همه احساسات و افکار منفی را با آن بیرون می‌رانند. ۵ بار این کار را کامل و درست انجام دهید و این باعث می‌شود که احساس بهتری پیدا کنید. بگویید که هرجا بخواهند می‌توانند این کار را انجام دهند، حتی در مدرسه

تغییر افکار منفی: اجازه ندهید افکار منفی غلبه کنند. بچه‌ها نیاز دارند تا باور کنند دوست‌داشتنی هستند وهمان چیزی که می‌خواهند در زندگی‌ خواهند شد. آنها اگر باور داشته باشند کارهای شگفت‌انگیزی می‌توانند بکنند. به آنها کمک کنید تا افکار منفی خود را مهار کنند و اگر دیدند ذهن‌شان از افکار منفی پر شده است تشویق‌شان کنید تا تلاش کنند آن را با افکار مثبت پر کنند. به‌جای اینکه فکر کنند ” من خجالتی‌ام” فکر کنند “من می‌توانم و آنچه می‌خواهم بگویم ارزش شنیدن دارد” یا اگر فکر می‌کنند” من نمی‌توانم این کار را انجام دهم” بهتر است فکر کنند” هر کاری که اراده کنم می‌توانم انجام دهم”

تأکید مثبت: تأکید مثبت جمله‌ای است که می‌توانی به خودت بگویی تا احساس بهتری پیدا کنی و یادت نرود که می‌توانی هر کاری بخواهی بکنی و آن کسی که می‌خواهی بشوی. از بچه‌ها بخواهید که هر روز صبح در آینه به خودشان جمله‌های تأکیدی مثبت بگویند و این جمله‌ها را دور اتاق‌شان بچسبانند و در دفتر و یادداشت‌های روزانه‌‌شان داشته باشند. جمله‌هایی مثل: “من قوی هستم”، “آینده‌ام در دست خودم است”، “من استحقاق بهترین زندگی را دارم”، “من تندرست و خوشبختم” و “من آدم خوبی هستم که دیگران مرا دوست دارند” کمک می‌کند تا طرز فکر آدم عوض شود

رنگ‌آمیزی آگاهانه: رنگ‌آمیزی فقط برای بچه‌های کوچک نیست. حتی بزرگسالان هم این روزها رنگ‌آمیزی می‌کنند. رنگ‌آمیزی آگاهانه زمانی است که خطوط و طرح و نقش‌هایی روی صفحه می‌کشید و با حوصله آنها را رنگ می‌کنید. از بچه‌ها بخواهید که وقتی احساساتشان شدید می‌شود این کار را بکنند یا به عنوان بخشی از برنامهٔ راهبردی مراقبت شخصی از سلامتشان هر هفته این کار را انجام دهند. می‌توانید همیشه وقتی برای این کار کنار بگذارید و همراه با هم این کار را انجام دهید. اجازه دهید سر فرصت و با آرامش رنگ‌آمیزی کنند و هنگام رنگ‌آمیزی به موسیقی آرامش‌بخش گوش کنند و زمانی سرشار از آرامش داشته باشند. تمرکز بر رنگ‌آمیزی باعث کاهش ضربان قلب و آرام شدن تنفس و تمرکز ذهن می‌شود، یاد دادن این روش به بچه‌ها ابزاری برای کنترل احساساتشان در اختیار آنها می‌گذارد

غم و اندوه یک واکنش طبیعی‌ست در برابر فقدان، ناامیدی، مشکلات یا سایر شرایط دشوار. احساس غمِ گاه به گاه، تنها بخشی از انسان بودن است و هر فردی بارها آن را در طول زندگی‌اش تجربه می‌کند. احساس غمگینی، واکنشی در برابر یک شرایط دشوار و ناراحت‌کننده است. در اینجور مواقع، این احساسات زود تمام می‌شود و شما به زندگی عادی خود برمی‌گردید. البته گاهی اوقات این غم‌های گذرا با اصطلاح افسردگی شناخته می‌شوند. اما سوال این است که آیا حس غم با افسردگی برابر است

غمگینی یک حالت روانی است که فرد با احساس خود، دفاعی روانی در برابر عامل غم بروز می‌دهد و معمولا وقتی فاکتور غم از بین می‌رود زندگی به حال عادی برمی‌گردد

 

زمانی حالت غم از خودمان نشان میدهیم که چیزی یا شخص عزیزی را از دست داده باشیم

زمانی حالت غم از خودمان نشان می‌دهیم که چیزی یا شخص عزیزی را از دست داده باشیم. مثلا فردی که همسر، والدین یا فرزندش را از دست می‌دهد یا مثلا فرد میانسالی که توانایی‌اش برای رانندگی را از دست داده یا فردی که در اثر سانحه‌ای دچار نقص عضو می‌شودنشون میدیم که وقتی چیزی رو از دست میدیم یا کارایی رو از دست میدیم. مثلن یک فرد هفتاد ساله که دیگه نمیتونم رانندگی کنم یا فلج شدم.

اما افسردگی، یک حالت خلقی، شامل بی‌حوصلگی و گریز از فعالیت، بی‌علاقگی و بی‌میلی است و می‌تواند بر روی افکار، رفتار و احساسات و حتی سلامت و تندرستی فرد تاثیر بگذارد.

گاهی اوقات ناراحتی همراه با بی‌انرژی بودن، احساس ضعف، احساس ناراحتی همراه است. در پاره‌ای موارد فرد شاید بگوید که افسرده شده اما اگر این حس بعد از مدتی خودش برطرف شد و روی زندگی عادی، تاثیری نگذارد یعنی با بیماری افسردگی مواجه نیستیم.

افسردگی نوعی بیماری‌ست که بر خلق و خوی شما، نحوه درکتان از خود و نحوه درک و ارتباطتان با محیط پیرامونی یا انسان‌های اطراف تاثیر می‌گذارد. همچنین می‌تواند با نام‌های مختلفی مانند افسردگی بالینی و اختلال افسردگی اساسی. افسردگی حتی ممکن است بدون دلیل بروز کند و مدت طولانی‌ای ادامه پیدا کند.

افرادی که افسردگی را تجربه می کنند ممکن است احساس بی ارزشی یا ناامیدی را تجربه کنند. ممکن است احساس گناه نامعقول داشته باشند. برخی از افراد ممکن است افسردگی را به عنوان عصبانیت یا تحریک پذیری تجربه کنند. تمرکز یا تصمیم گیری ممکن است دشوار باشد. بیشتر مردم علاقه خود را به چیزهایی که قبلا از آن لذت می‌بردند از دست می‌دهند و ممکن است خود را از دیگران جدا کنند.

اما این تمام ماجرا نیست. افسردگی دارای علایمی جسمی نیز هست؛ مانند مشکلات خواب ، اشتها و انرژی و دردهای غیر قابل توجیه. برخی ممکن است در مورد مرگ یا پایان دادن به زندگی خود (خودکشی) تصوراتی در ذهن داشته باشند.افسردگی بیش از دو هفته طول می‌کشد، معمولا به خودی خود از بین نمی‌رود و بر زندگی اجتماعی و فردی فرد تاثیر می‌گذارد. این یک بیماری واقعی است و بسیار قابل درمان است. اگر نگران افسردگی هستید، مهم است که به دنبال کمک باشید.